مورچه خیلی تشنه بود. کنار جوی آب رفت تا آب بخورد. اما پایش لیز خورد و داخل آب افتاد. مورچه شروع به فریاد زدن کرد: کمک کمک...مورچه داشت غرق میشد و آب او را با خودش میبرد.
یک کبوتر سفید از آنجا رد میشد. صدای مورچه را شنید. دید مورچه در حال غرق شدن است.