روزی شیر بزرگی وارد کتابخانه شد. از کنار میز مسئول ثبتنام کتابخانه گذشت و یکراست به طرف قفسه کتابها رفت.
آقای مکبی، مسئول ثبت کتابها، به طرف دفتر رئیس کتابخانه دوید و داد زد: «خانم مریوِدر!»
خانم مریوِدر بدون اینکه سرش را بالا کند، گفت: «دویدن ممنوع!»
آقای مکبی گفت: «آخر یک شیر توی کتابخانه است!»
خانم مریوِدر گفت: «ببینم، از مقررات کتابخانه سرپیچی کرده؟»
او در مورد سرپیچی از مقررات کتابخانه خیلی سختگیر بود.
آقای مکبی گفت: «راستش، نه.»
«پس کاری به کارش نداشته باشید.»