روی زمین، همه حق دارند بنالند. مردها، زنها، جوانها، پیرها، حتی حیوانها هم مینالند. از زیادیِ عشق، از بیعشقی، از خانواده، از تنهایی، از کار، از دلتنگی، از گذر زمان، از وضع آب و هوا... و اینگونه دنیا نق میزند.
با این همه، از بین تمام گونهها، فقط یکی است که حق نالیدن ندارد. فقط یکی. گونه مادرها. اگر لازم شود میتوانند از کوره در بروند. ولی ناله و زاری خیر، صورت خوشی ندارد. چرا؟ چون مادرها به لطف بچههایشان در اقیانوسی از خوشبختی شناورند. همه این را شنیدهایم.
چه دروغهایی! من خودم مادرم و رک و پوستکنده میگویم: چند وقتی است دخترم کچلم کرده. اعصاب برایم نگذاشته. ذلهام کرده.
نمیدانم اوضاع در خانوادههای عادی چطور است. لابد شبیه اوضاع خانه ماست. منظورم خانه جادوگرهاست.