جان سالم به در برده و زنده ماندهای. هم خودت و هم خانهات، اتاقهایت، تختخوابهایت، عکسهایی را که قاب کرده و دور و بر خود، اینجا و آنجا چیدهای، درست مثل تصاویر قبرستانی خصوصی. لباسهایت تهماندهای است از جهانی دیگر، کفشهایی را که برای خود انتخاب میکنی همیشه از مد افتاده است. شبیه کفشهای قبلی که آنها نیز شبیه کفشهای قبلی و قبلی بودهاند. دیگر هیچ زنی گیسوانش را به سبک تو آرایش نمیکند، نه آن زنهای پیر دهاتی که با صدها سنجاق اصرار میورزند تا همان چند موی کمپشت خود را به صورت گیس نازکی ببافند، نه آن خانمهای شهرنشین که موهای کوتاه دارند و سعی دارند آنها را از روی پیشانی پس زده و به عقب شانه کنند. گیسوانی شق مثل تاج مرغ و خروس. تو با آن گیسوان مجعد خود از مد افتادهای. آرایش مویی که حتی قبل از آن که تو آنها را به آن نحو فِر بدهی از مد افتاده بوده است.