کتاب «تیرهای سقف را بالا بگذارید نجاران» وشته جروم دیوید سالینجر(۲۰۱۰-۱۹۱۹) مشهورترین نویسنده آمریکایی است.
در این کتاب نیز مانند بسیاری دیگر از آثار سالینجر بخشی از سرگذشت خانواده گلس را روایت میکند. سیمور یکی از مهمترین اعضای خانواده گلس است، که اولین بار در داستان اعجابانگیز«یک روز خوش برای موزماهی» سرو کلهاش پیدا میشود. او در این داستان پس از گفتگو با یک دختر در ساحل فلوریدا و گشتن دنبال موزماهی، با خالی کردن یک گلوله در سر خود به زندگیاش پایان میدهد.
در این داستان هم سیمور نقش اصلی را بازی میکند، او و نامزدش موریل قرار است که جشن ازدواجشان را برگزار کنند اما سیمور با این موضوع مخالفت میکند چون معتقد است توان تحمل این همه خوشبختی را ندارد!
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«حاشیه جنگل همیشه آفتابی است، اما چهره مرد بلندقد مفلوک و رنگپریده است. نه سال پیش که به کورنیش،نیوهمپشر، آمد، صمیمی و پرحرف بود؛ اما حالا وقتی که با جیپش به شهر میآید، فقط برای خریدن غذا یا روزنامه چند کلمهای میگوید. بیگانههایی که سعی میکنند با او سرِ صحبت را باز کنند عاقبت مجبور به دادن یادداشت یا نامهای میشوند و معمولاً هم جوابی نمیگیرند. تنها پای گروه کوچکی از دوستانش به آن خانه بالای تپه رسیده است. چندی پیش که او و خانوادهاش نبودند، چند تا از همسایهها دیگر طاقت نیاوردند، لباس کار پوشیدند و از آن حصار شش و نیم فوتیِ دور خانه بالا رفتند تا آنجا سر و گوشی آب بدهند.
آنها پشت درختهای غان خانه یک طبقه و سادهای به رنگ قرمز دیدند و یک باغچه جمع و جور برای سبزیجات و پنجاه متر دورتر از خانه در کنار نهر یک اتاقک سیمانی با نورگیر سقفی. دراتاقک یک شومینه هست و یک میز دراز که رویش ماشین تحریر و کتابها و یک فایل قرار گرفته. مرد رنگ پریده معمولاً همان جا مینشیند، گهگاه به سرعت مینویسد، و مواقع دیگر ساعتها چوب داخل آتش میاندازد و کلی کلمه را روی کاغذ ردیف میکند تا کلمه درست را بیابد. این نویسنده جروم دیوید سلینجر است، و تقریبا تمام شخصیتهای آثارش از خودش واقعیتر و پذیرفتنیترند».