نسترن! یادت بخیر ای عاشق آوارهام
ای عزیز کبریایی! همنشین سادهام
چشم تو من را گرفت از روز اول، نازنین!
بی گمان از چشم تو من این چنین آوارهام
متن شعرم گشتهای، بیحد و بیاندازهای
رفتنت مرگ من است ای دلبر بیچارهام!
هرچه گفتی، گفتمت چشم و برفتم از نظر
تا بحال آیا بدیدی رخصت پیمانهام؟
من تمام مهر خود را در دلت جا دادهام
بشکن آیین ادب را از دل سجادهام
مستیام را بنگر و عاشق بشو، اما مکُش
این دل غمناک رؤیا، چون زپا افتادهام
من که هستم کاین چنین راه تو را روشن کنم؟
من در این درگه به جان چشم تو، بیگانهام