مامان خرگوش با بینیاش آرام خرگوش کوچوول را قلقلک داد و گفت: «بیدار شو! خرگوش کوچولوی من!»
خرگوش کوچولو لای چشمهایش را باز کرد، کش و قوسی به خودش داد و گفت: «مامان! بازهم باید دست و صورتم ار بشورم؟»
مامان خرگوش با خنده گفت:
« هرروز همین سوال را میپرسی. مگر نمیخواهی پشمهایت همیشه سالم و سفید بمانند؟ اول دست و صورتت را بشور بعد برو با دوستت بازی کن.»