دسته‌ بندی
Loading

چند لحظه ...
با کد تخفیف hifidibo این کتاب را در اولین خریدتان با «۳۰٪ تخفیف» بخرید!
کتاب آمین می‌‌آورم! فیدی‌پلاس

کتاب آمین می‌‌آورم!

نسخه الکترونیک کتاب آمین می‌‌آورم! به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!

درباره کتاب آمین می‌‌آورم!

کتاب «آمین می‌آورم»، نوشته امیر خداوردی است. قهرمان اصلی این داستان در یک درمانگاه اعصاب و روان روزگار می‌گذراند، او که به خاطر بیماری افسردگی تحت درمان است، ماجراهای زندگی‌اش را برای مخاطب تعریف می‌کند. به نظر او مخاطبانش آدم‌هایی هستند که مدام پای اینترنت نشسته‌اند و وقت خود را در فضای مجازی می‌گذرانند، به همین خاطر لحنی طنازانه و به روز برای بیان خاطراتش انتخاب کرده است. او بعد از ازدواج مسیر زندگی‌اش را تغییر داده و شروع به تدریس در دانشگاه الهیات کرده است، اما به خاطر اینکه سربازی نرفته ممکن است برای ادامه فعالیتش دچار مشکلاتی شود. اما درست در همین وضعیت حفظ ایمان برای او تبدیل به مهم‌ترین دغدغه‌اش می‌شود. او نگران است که همسرش ایمانش را از او بگیرد! بنابراین تصمیم می‌گیرد تا با همین ذره ایمانی که برایش مانده خودکشی کند! در بخشی از کتاب «آمین می‌‌آورم» می‌خوانیم: « کلاً من در انتخاب اسم‌های مستعار استعداد ندارم. وقتی اولین و تنها کتابم چاپ شد، اسمم را گذاشتم«شابلقا». نمی‌دانم چرا علاقه‌ای به اسم فامیلی واقعی ندارم.حالا این اسم مستعار از این جهت که من یکی از افراد قبیله‌ی شابلقا هستم ،اسم خوبی بود ،ولی قبیله‌ی ما در حافظه‌ی تاریخی مردم به جنگ و جدال و لات‌بازی اشتهار دارد.اولین کاروان شابلقاها که پا به تهران گذاشتند سی‌ونه نفر بودند. مسیر ناحیه‌ی شرقی تا تهران را پیاده آمده بودند.پاپوش‌هایشان پاره شد و پاهایشان آبله‌زده بود.ولی با دیدن دروازه‌ی دولت،پادرد و کمردردشان را فراموش کردند. احساس بدی بهشان دست داد.احساس این‌که اینجا غریبند و کسی نمی‌شناسدشان.این بود که کاری کردند که شناخته شوند.سی نفر ریختند سر نه نفر دیگر و تا جاداشت کتکشان زدند.خسته‌ی راه بودند و جان کتک‌کاری نداشتند،ولی از صمیم قلب همدیگر را زدند…»

ادامه...

مشخصات کتاب آمین می‌‌آورم!

نظرات کاربران درباره کتاب آمین می‌‌آورم!

روایت خیلی روان است . داستان خوبی بود
در ۶ سال پیش توسط هانیه علیزاده ( | )
این کتاب فوق العاده است. شاید از بهترین کتاب های معاصر زبان فارسی باشه که خواندم. نثر داستان بسیار روان و طنز آلود است. طنز داستان به هیچ وجه مبتذل و سطحی نیست و اتفاقا نویسنده با هوش و وسواس ظریفی طنزها را انتخاب کرده. داستان از زبان فردی است که به قول خودش افسردگی دارد اما واضح است که روان پریش است. هر چه به انتها نزدیک تر میشود حرف هایش ضد و نقیض تر می‌شوند. راوی داستان نمونه فوق العاده ای از *راوی غیرقابل اعتماد* است و خواننده تنها از دیدگاه او به وقایع دسترسی دارد. بنابراین هیچگاه نمی‌توان به چیزهایی که می‌گوید اعتماد کرد. شیوه نگارش نویسنده کمی شباهت دارد به شیوه نگارش *یادداشت های زیر زمینی* از داستایوفسکی؛ در هر دو راوی غیرقابل اعتماد است و نگاه تلخی و تحقیرآمیزی به خود و زندگی اش دارد. چیزی که در این داستان واقعا ازش لذت بردم نقدهای ظریفی بود که نویسنده خلاقانه لابلای سطور و طنزهای داستان پنهان کرده بود. نمی‌خواهم بیش از این داستان را لو بدهم. خودتان بخوانید و قضاوت کنید. حیف است واقعا که یک سری داستان های بند تنبانی امروزی در ادبیات فارسي میلیون ها به به و چه چه بالایشان است، اما این داستان گمنام مانده!
در ۲ سال پیش توسط حدیث فرخی ( | )
بخند. فک کن. دوباره بخند. دوباره فک کن و دوباره. حیف زود تموم شد
در ۳ سال پیش توسط چیستا عرب ( | )
باید اقرار کنم داستان رو دوست داشتم و بسیار خوب ساخته و پرداخته شده ، این اقرار از اون جهته که وقتی فهمیدم نویسنده طلبه بوده ، تمایل عجیبی برای جبهه گیری در برابر کتاب داشتم، اما جدا داستان جذابیه ⚠️ امکان افشا داستان داستان در مورد تناقضات دورنی یه طلبه جوان که این تناقضات با ازدواجش تشدید میشه و باعث میشه عمامه و عبا رو کنار بذار ،این درگیری درونی و تفاوت اون چه در زندگی و اجتماعش در جریان با اون چیزی که آموخته بقدری شکاف داره که فرد دچار از هم گسیختگی روانی میشه، انتهای داستان مشابه داستان فریدون سه پسر داشت عباس معروفی، تفکیک حقیقت از توهمات ذهنی قهرمان داستان دشوار میشه...
در ۲ سال پیش توسط Bahar ( | )
بخند. فکر کن. دوباره بخند دوباره فکر کن ... عالیست حیف زود تموم شد
در ۳ سال پیش توسط چیستا عرب ( | )