تولید فضا نوشتهای پیچیده و همزمان تاریخی، فلسفی، نشانهشناختی و مارکسیستی است. این کتاب در زمانی نوشته شد که هم آلتوسرگرایی و هم دیکانستراکتیویسم [= واسازی]، برجسته بود و اندیشمندان بسیاری پیرو این باورها بودند. این کتاب همچنین نوشته سنجیدهای است که تسلط لوفور بر اندیشهورزی دیالکتیکیاش در آن به شکل کاملاً ماهرانهای بیان شده است. در دیالکتیک فیختهای و نیز در بیشتر اندیشههای دیکانستراکتیویستی یا ساختارگرایانه، مقولات تحلیلی بهسان مقولاتی متضاد یا متعارض فهمیده میشوند. لوفور بههیچوجه نمیخواهد از این دیدگاه مانوی [= دیدگاهی مبتنی بر تضاد دوگانه] استفاده کند، زیرا چنین نگاهی معمولاً به تقابلهای ایستا میانجامد. لحظههای دیالکتیکی مارکس، سیال، چندجانبه و پیچیده هستند، بهویژه لحظه «نفی»، مفهومی که به باور من فقط آدورنو و لوفور بهراستی آن را فهمیدهاند. بنا بر گفته لوفور لحظههای دیالکتیکی بهسان نوعی «سهگانگی» بروز میکنند ــ بهسان سه حالت، و نه دو حالت. حالت سوم، درجا و بیدرنگ تضادها یا دوگانگیهای [= ثنویتهای] ایستا را واسازی میکند و به فرایند اجتماعی بُعدی سیال را میافزاید.
مهمترین «سهگانه» به فهم اهمیت فضا برحسب نمودهایش با عنوان درکشده، تصورشده، و زیستشده مربوط است. لوفور از زمان رویگردانی از مارکسیسم ارتدکس، دلمشغول دوری از اکونومیسم [= اقتصادگرایی] فروکاستگرایانه بوده است. این سهگانه بر آن است تا نشان دهد فضا ماهیتی پیچیده دارد و در تمام سطوح، در روابط اجتماعی وارد و نمایان میشود. فضا همزمان محیطی فیزیکی است که میتوان آن را درک کرد؛ انتزاعی نشانهشناسانه است که هم چگونگی استفاده مردم عادی را از فضا (نقشههای ذهنیای که جغرافیدانان مطالعه میکنند) تحتتأثیر قرار میدهد و هم فضای شرکتها، برنامهریزان، سیاستمداران و مواردی از این دست را؛ و درنهایت، واسطهای است که بدن از طریق آن در برهمکنش با بدنهای دیگر قرار میگیرد...