در سال ۱۴۸۳ میلادی شهر کوچک دِوِنتر واقع در هلند گرفتار مصیبت شد. بسیاری از مردم به نوعی تب مبتلا شدند، غدههایشان ورم کرد و کبودیهایی بر پوستشان ظاهر شد و سرانجام مردند. دسیدریوس اراسموس سیزدهساله از این بیماری جان سالم به در برد اما مادرش به آن مبتلا شد. او یکی از بیشمار قربانیان طاعون خیارکی بود که آن روزها مرگ سیاه نامیده میشد.
تا آن زمان بیش از یک قرن بود که طاعون جان میلیونها انسان را گرفته بود. یکسوم اروپاییها بر اثر این بیماری مرگبار جان باخته بودند. اکنون این فاجعۀ هولناک مانند صاعقه بر پیکر خانوادۀ دسیدریوس نیز فرود آمد.
دسیدریوس و پیتر پس از مرگ مادرشان تنها شدند. مدتی مثل گذشته به مدرسه سنت لِبوین رفتند، اما طولی نکشید که طاعون به مدرسه نیز سرایت و دانشآموزان را هم مبتلا کرد. درهای مدرسه بسته شد. پسرها دیگر نمیتوانستند در مدرسه بمانند و احتمالاً دیر یا زود به بیماری مبتلا میشدند.
آنها تقریباً ۱۶۰ کیلومتر راه پیمودند تا با پدر خود در روتردام زندگی کنند. اما در عرض یک سال باز هم فاجعهای رخ داد؛ پدرشان نیز بر اثر طاعون جان باخت و دسیدریوس و پیتر یتیم شدند...