آدمهای ساده حکایت یک جستوجوست. دو برادر دنبال پدرشان میگردند، که در فرهنگ مسیحی مترادف است با جستوجو برای یافتنِ (ایمان به) خدا. اعتماد حکایتِ آشنای کشمکشهاست؛ دختر جوانی با مادرش، پسر جوانی با پدرش (باز هم با تهمایهای مذهبی/ اسطورهای) و مسئولان کارخانه تولید وسایل الکترونیکی (همچون یک نهاد تثبیتشده اجتماعی در یک جامعه پیشرفته سرمایهداری)، و هر دو با هم برای یافتن و کشفِ معنای عشق و رابطه آن با «اعتماد».
هارتلی بهعمد فیلمنامههایی بهشدت دراماتیک مینویسد و آنها را به شیوهای کاملاً غیردراماتیک به فیلم بدل میکند. آدمهای ساده و اعتماد از این نظر از رادیکالترین فیلمهای او هستند.