فیلمنامه «راننده تاکسی» نوشته پل شریدر ( -۱۹۴۶)، نویسنده و فیلمنامهنویس آمریکایی است.
او نویسنده بیشتر فیلمهای مارتین اسکورسیزی از جمله «راننده تاکسی» و «وسوسه مسیح» است.
گفته میشود شریدر این فیلمنامه را زمانی نوشت که در شرایط نامتعادل روحی قرار داشت، اما همین وضعیت منجر به خلق اثری ماندگار شد.
فیلمنامه «راننده تاکسی» آیینه تمام نمایی از دورانی است که روایت میکند، تراویس بیکل (با بازی رابرت دنیرو) شخصیت اصلی این فیلم جوان ۲۶ ساله است که از کمخوابی مزمن رنج میبرد. او که برای فرار از بیخوابی شغل تاکسیرانی در شب را انتخاب میکند، هرچه بیشتر با جنایتها در سطح شهر نیویورک آشنا میگردد. در این میانه تراویس با بتسی (سیبل شفرد) که یکی از داوطلبان حاضر در دفتر انتخاباتی سناتور چالز پالانتین، که نامزد انتخابات ریاست جمهوری است، آشنا میگردد. باوجود اینکه بتسی در ابتدا از روی کنجکاوی به شخصیت تراویس علاقهمند میشود، به علت عدم رفتار مناسب از سوی تراویس، او را رد میکند
پس از ناامید شدن از بتسی، روند فروپاشی روانی که در تراویس آغاز شده بود، سرعت میگیرد. بدین ترتیب تراویس بنا را بر این میگیرد که با خشونت جلوی فساد را بگیرد و جامعهای را که برای دفاع از آن در جنگ ویتنام شرکت کرده است را، دوباره نجات دهد. در همین راستا، او تمرینات بدنی را آغاز میکند و تعدادی اسلحه از یک دلال اسلحههای غیرمجاز میخرد. یکی از معروفترین صحنههای فیلم موقعی رخ میدهد که تراویس در مقابل آیینه به تمرین با اسلحههای خود مشغول است و به طرز تهدیدآمیزی به خود در آینه میگوید «داری با من حرف میزنی؟ تو داری با من حرف میزنی؟! ... حالا ما با هم حرف میزنیم!» و اسلحه مخفی خویش را از توی آستین بیرون میکشد.
این فیلم به عنوان یکی از مهمترین و جنجالبرانگیزترین، فیلمهای تاریخ سینما و همچنین توسط منتقدان، کارگردانان و مخاطبان به عنوان یکی از بهترینترین فیلمهای تمام ادوار شناخته میشود. اگرچه این فیلم نامزد ۴ جایزه اسکار (بهترین فیلم، بهترین هنرپیشه مرد برای رابرت دنیرو، بهترین هنرپیشه مکمل زن برای جودی فاستر و بهترین موسیقی فیلم) شد ولی نتوانست هیچکدام را تصاحب کند. اما جایزه نخل طلای کن را از آن خود کرد.