اتاقی که نور بیرون به آن اندکی روشنایی داده است. انتهای اتاق به بالکنی ختم میشود. این طبقه از طریق بالکنها که متصل به هم هستند، با یکدیگر ارتباط دارند. شبح جلال پشت به ما تکیه داده به لبه بالکن ایستاده است. هر از گاهی صدای بوق اتومبیل همپای گذر اتومبیلها به گوش میرسد. از چشم انداز بالکن، گنبد و بارگاه حضرت امام رضا (ع) را که چون تکهای طلا میدرخشد، شاهدیم. ابرهای تیره و سیاه آسمان را پوشانده است. گاهی صدای رعد را میشنویم و لحظهای جهش برقی را میبینیم. انگار صدای گریه کسی میآید. نرم نرمک صدای آرام گریه بدل به هق هقِ بلند میشود.جلال همچنان پشت به ما ایستاده است. ابرها نرم و آرام دور میشوند و از پشت تیرهِ ابرها هلال سرخ ماه میدرخشد. جلال همچنان که پشت به ما دارد و رعشهای تمام وجودش را گرفته است، وارد اتاق میشود. او هراسان خود را در مبلی پنهان میکند. صدای زنی از دوردست میآید که غمگین و افسرده سووشون میکند و لالایی میخواند. صدا: لالا لالا گل پونه بابات رفته دلم خونه بابات امشب نمی آید، گرفتن بردنش شاید بخواب آروم چراغ من گل شب بوی باغ من
فرمت محتوا | epub |
حجم | 733.۳۴ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 109 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۳:۳۸:۰۰ |
نویسنده | چیستا یثربی |
نویسنده دوم | نصرالله قادری |
نویسنده سوم | نصر الله قادری |
ناشر | انتشارات نمایش |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۴/۱۰/۰۹ |
قیمت ارزی | 2.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |