روزنگار رازها را از آشیانه افسانه به خانه آورده بود. روزنگار متعلق بود به پاتون بورخس؛ یکی از سرپرستهای پیشین آشیانه افسانه. اواخر تابستان گذشته وقتی پاتون در زمان سفر کرده بود، کندرا او را از نزدیک دیده بود. پاتون نه تنها نوشتههای روزنگار را به زبان مخفی پریها نوشته بود، بلکه برای امنیت بیشتر از مداد آمیتی استفاده کرده بود. به این ترتیب کلمات نوشته شده تنها زیر نور شمع آمیتی مرئی میشدند، و کندرا به لطف پریگون بودنش تنها کسی بود که میتوانست آن زبان را متوجه شود.
خواندن و صحبت کردن به زبان پریها فقط یکی از تواناییهایی بود که صدها پری با بوسههایشان به او بخشیده بودند. میتوانست در تاریکی ببیند. بعضی از جادوهای منحرفکنندهی ذهن روی او تأثیر نداشتند و میتوانست از ورای توهمی که چشم انسانهای فانی را به روی موجودات جادویی میبست، ببیند. پریها هم مجبور بودند از تمام دستوراتش پیروی کنند.