“هنر، یا مانندسازی اشیا است، یا ساختن فرمهایی معنیدار، و یا فرانمودی از تجربهها [بیان و حالات]، البته به شرطی که بتواند در مخاطب خود، شعف، عاطفه، یا تکانی از این دست ایجاد کند”، با این توضیح که این تعاریف در جهت معرفی هنر در وجه غربی آن وضع شدهاند و دقیقاً هم به همین دلیل بر معرفی هنر اسلامی چندان هم توانا نیستند. و از این بابت در جهت معرفی هنر اسلامی شایان ذکر است که: اولاً، هنر اسلامی را در یک طبقهبندی بسیار کلی میتوان با دو رویکرد کلان حکمی ـ عرفانی و حکمی ـ فلسفی مورد تحقیق و تدقیق قرار داد، ثانیاً، این نوع یا نحو از هنر چه از دیدگاه حکمی ـ عرفانی مدنظر باشد چه از دیدگاه حکمی ـ فلسفی، بر چیزی فراتر از احساس یا اساساً امور محسوس و به تبع این درک و فهم اینها که به نوعی اساس تعریف هنر از منظر تمامی نظریههای غربی موجود از هنر را تشکیل میدهد، مبتنی است. بهدیگرسخن، هنر اسلامی “بر استعلای حس از طریق بسط خیال و در ادامه قبض آن از طریق عقل استوار است”. و اما در رابطه با هنر اسلامی از منظر آیتالله جوادیآملی گفتنی است که: اولاً، در این منظر ما هنر غیراسلامی نداریم، بلکه آنچه چنین خوانده میشود در واقعِ امر اصلاً هنر نیست، ثانیاً، “هنر تجلی معقول در دستگاه خیال است که با خروجی جماد محسوس عجین میشود”.