دختر: فکر میکردم خیلی توی کارم پیشرفت کردم که تونستم یه وقت ملاقات خصوصی با شما توی گالریتون بگیرم. ولی مثل اینکه همه مصاحبهها به همین راحتی شروع نمیشه.
مرد: من با جمله اولت موافقم.
دختر: واقعا؟
مرد: من با هر کسی مصاحبه نمیکنم. اون هم خصوصی. میدونی که من با کسی تعارف ندارم. مخصوصا با خبرنگارا.
دختر: یعنی اینقدر از ما متنفرین؟
مرد: زیادم نه. چون خیلی از شماها باعث شهرت من شدین.
دختر: من مطمئنم شهرت شما توی نقاشی جهانی میشه.
مرد: منظورم زمانیه که پلیس دستگیرم کرد و رفتم دادگاه و برام پنج سال حبس بریدن.