دن کیشوت، شوالیه رؤیاپرداز اسپانیایی، هنوز پس از قرنها الهامبخش اندیشه، طنز و نقد اجتماعی است. جلد اول کتاب دن کیشوت، اثر میگل سروانتس، با ترجمه ماندگار محمد قاضی و از سوی نشر ثالث، در قالب نسخه الکترونیکی منتشر شده و اکنون از طریق فیدیبو در دسترس علاقهمندان قرار دارد. این اثر که در دسته داستان و رمان خارجی جای میگیرد، یکی از ستونهای اصلی ادبیات کلاسیک جهان به شمار میرود.
دن کیشوت (Don Quixote) رمانی طنزآمیز، فلسفی و چندلایه است که برای نخستین بار در اوایل قرن هفدهم منتشر شد و از همان زمان، تحولی اساسی در شیوه روایت، شخصیتپردازی و دیدگاه به ادبیات بهوجود آورد. قهرمان داستان، کشاورزی است اهل لامانچا که با خواندن بیش از حد داستانهای شوالیهای، عقلش را از دست میدهد و تصمیم میگیرد خود را به شکل یک شوالیه درآورد و برای اجرای عدالت، به نبرد با پلیدیها بپردازد؛ حتی اگر دشمنش آسیاببادی باشد!
در جلد اول این رمان، دن کیشوت همراه با نوکر وفادارش سانچو پانزا، سفری پرماجرا را آغاز میکند. او در خیال خود علیه ستمگران میجنگد، بانویی خیالی به نام دولسینهآ دل توبوسو را میپرستد و هر واقعهای را از فیلتر ذهن شوالیهگرایانهاش تفسیر میکند. در طول سفر، دن کیشوت بارها شکست میخورد، تحقیر میشود و مردم او را دیوانه میپندارند، اما او همچنان به راه خود باور دارد.
این جلد آغازگر روایت دن کیشوت است، اما در عین طنز، بازتابی از پرسشهای عمیق درباره حقیقت، هویت، قدرت تخیل و جدال با واقعیتهای خشن زندگی است.
سروانتس با نثری طنزآمیز، ساختارشکن و چندلایه، اثری خلق کرده که هم سرگرمکننده است و هم سرشار از مفاهیم فلسفی. ترجمهی محمد قاضی یکی از شناختهشدهترین و موفقترین ترجمههای فارسی این اثر است که با زبانی روان و هوشمندانه، طنز، ظرافت و وزن ادبی اثر اصلی را بهخوبی منتقل کرده است.
این کتاب برای همه کسانیست که به آثار کلاسیک با محتوای اجتماعی، فلسفی و طنز علاقه دارند:
وقتی پهلوان اسمی باب طبع خود به اسبش داد خواست تا برای خود نیز اسم شایستهای برگزیند و این فکر هشت روز دیگر از وقت او را برای یافتن نام جدید گرفت تا در پایان آن مدت مصمم شد خود را دن کیشوت بنامد. به قراری که میگویند از همانجا است که مؤلفین حکم کردهاند که لقب قبلی پهلوان «کیگزادا» بوده است نه «کزادا» که برخی خواستهاند آنرا به دیگران بقبولانند. آنگه چون به یادآورد که آمادیس دلاور تنها به انتهاب نام ساده «آمادیس» اکتفا نکرده بلکه نام وطنش را نیز به آخر اسم خود افزوده بود تا وطن را بلند آوازه سازد و لذا خود را «آمادیس گل» نامیده بود، او نیز به عنوان یک پهلوان کامل عیار خواست نام وطنش را به نام خود بیفزاید و خود را «دن کیشوت مانش» بنامد تا به خیال خود هم نژاد و مسقط الرأس خود را مشخص نماید و هم با اقتباس نام وطنش موجب افتخار آن گردد.
اگر از این رمان کلاسیک لذت بردید، آثار زیر نیز میتوانند برای شما جذاب باشند:
نسخه الکترونیکی دن کیشوت جلد اول با ترجمهی محمد قاضی و از سوی نشر ثالث از طریق اپلیکیشن و سایت فیدیبو قابل خرید و مطالعه است. با تهیه اشتراک فیدیپلاس نیز میتوانید به دهها هزار عنوان کتاب دیگر در حوزه رمانهای کلاسیک، فلسفی و اجتماعی، بهصورت متنی و صوتی دسترسی داشته باشید.
فرمت محتوا | epub |
گوینده هوشمند (AI) | راوی |
حجم | 2.۷۱ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 671 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
نویسنده | سروانتس |
مترجم | محمد قاضی |
ناشر | نشر ثالث |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۱۰/۱۹ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
خوندن دن کیشوت ، اثری که به عنوان یکی از بهترین رمان های تاریخ توصیف میشه مدت زیادی برام وسوسه برانگیز بود تا اینکه بالاخره مجالی پیدا شد و جلد اولش رو مطالعه کردم. ساختار لایه لایه داستان ها و شباهت کتاب به داستان هزار و یک شب که خاطرات خیلی شیرینی از کودکی ازش داشتم منو بیشتر ترغیب کرد که سریعتر جلو برم و غرق داستانها بشم ....اما نمیدونم کجای کار اشکال داشت که همسفر خوبی برای پهلوان افسرده سیما از آب در نیومدم و این سفر زیاد برام لذت بخش نبود . نمیدونم شاید در آستانه ۳۰ سالگی لذتی که از این مدل داستان ها میشه برد با اون زمانی که یه بچه مدرسه ای بودم و هزار و یک شب میخوندم کلی فرق داشته باشه... شاید هم قابل پیشبینی بودن خیلی از ماجراها و حتی انتهای داستان بود که از جذابیت داستان کم کرد و باعث شد هرچه زود تر بخوام جلد اول رو تموم کنم و شاید به این زودی ها سراغ جلد دوم نرم ... اما نکته ای که شاید به دلیل زمینه کاریم خیلی خیلی برام جالب بود پردازش دقیق و متبحرانه سروانتس از شخصیت قهرمان داستانش بود که تقریبا تمام کرایتری های لازم برای یک بیمار دچار اختلال شخصیت هذیانی و حتی اسکیزوفرنیک رو پر میکرد. به بیان دیگه میتونم اینطوری بگم که به عقیده من سروانتس دانسته یا نادانسته تلاش کرده با تکیه بر ویژگی هایی از یک بیمار دارای اعتقادات هذیانی که ممکنه برای سایر مردم جالب و حتی خنده دار باشه، چارچوب اصلی داستانش رو شکل بده و شاید ازونجا که این چهارچوب کلی برای من لو رفته بود، زیاد از داستان لذت نبردم و در عوض مدام آرزو میکردم کاش این مرد نگون بخت رو به شفاخانه ای ببرن و بجای اینکه با مسخره کردن و قرار دادنش به عنوان اسباب شادی و مسرت دیگران، درمانش کنند. در هر حال از خوندن این کتاب پشیمون نیستم و خواندنش رو به دوستان پیشنهاد میکنم.
رمان عجیبی است . بسیاری آن را بهترین رمان اسپانیایی میدانند. و محمد قاضی نیز چونان زیبا ترجمه اش کرده است که بسیاری (از جمله نجف دریابندری) معتقدند خواندن ترجمه محمد قاضی روش خوبی برای آموختن ظرفیتهای زبان فارسی است. سانتایانا نیز در اشاره ای زیبا میگوید اکثر انسانها جزو یکی از دو دسته زیر هستند: یا همچون سانچوپانزاها به حقیقت می اندیشند و آرمانی ندارند، یا همچون دن کیشوتها، آرمانی دارند اما دیوانه اند! دن کیشوت قهرمان خودخوانده ای است که ناگهان احساسی وی را فرا گرفته که باید به اصلاح جهان بپردازد. او در جهان جدید، سعی میکند با روشهای قدیمی (با پهلوانی و پهلوان بازی و …) زندگی کند و جهان را به جایی بهتر برای زندگی تبدیل کند! داستان نشان میدهد که بازگشت به گذشته چقدر غیر ممکن است و به نوعی به استهزاء کسانی میپردازد که چنین آرزویی دارند. دن کیشوت نماد یک دیوانه عملگراست که در حد شعور محدود خود در پی حقیقت میگردد. اما در جهانی که دیگر مانند سابق نمی اندیشد و نمی بیند، به مضحکه خاص و عام بدل میشود. دن کیشوت را هنوز میتوان تحمل کرد. چه او احمقی حقیقت جوست. اما سخت تر از دن کیشوت، تحمل سانچو پانزا ندیم اوست که همواره او را همراهی و حمایت میکند. انسان از سانچوپانزا ها بیشتر دلگیر میشود، چون اگر اینان نبودند، دن کیشوت ها اینگونه در توهم فرو نمی رفتند!
از مشکلات فیدیبو این هست که وقتی نمونهی کتاب را دانلود میکنید بجای اینکه کمی از متن اصلی قابل خواندن باشد صفحات اول که معمولا مقدمهی کتاب هستند قابل خواندن هست. دوستان فیدیبو!!! مشکل را حل کنید. بسییییاااااررررر روی مغز من هست و باعث میشود که من کتاب مورد نظرم را نخرم چون از متن اصلی اطلاع ندارم. مثلا همین دن کیشوت فقط مقدمهی دکتر میترا (؟!؟!) قابل در دسترس هست و نه متن داستان.
الان ۱۷۵۰۰ تومن به آقای سروانتس میرسه یا به آقای قاضی؟ چه خبره اینقدر گرون اونم نسخه الکترونیکی درسته ارزش معنوی اثر بالاست... اما اگه شما بفرمایید دقیقا چقدرش به شما میرسه و چقدرش به مترجم خیلی ممنون میشم.
اگه میشه تو لیست کتابای رایگانتون قرارش بدین این کتابو...
نمونه کتاب باید شامل یه قسمت هرچند کوچک از متن خود کتاب باشد تا برای خواننده مشخص کند که آیا از نوع نگارش و سبک داستان خوشش می آید یا خیر. این که مقدمه ای از کتاب را به جای نمونه قرار میدهید نه تنها خواننده را ترغیب به خواندن کتاب نمی کند بلکه چه بسا خواننده مشتاق را نیز فراری میدهد لطفا به این موضوع که درمورد بسیاری از کتابهای فیدیبو صادق است رسیدگی بفرمایید با تشکر
معمولاً شروع رمان نویسی را از این کتاب میدانند و هنوز هم جزو خواندنیترین رمانهای دنیاست. داستان یک نجیبزاده که از بس کتابهای پهلوانی میخواند، دچار توهم میشود و حوادث خیالی دنیای پهلوانی را به چشم میبیند و زره و شمشیری برداشته و به مبارزه با آنها میرود. گاهی از کارهای او انسان به خنده میافتد و گاهی برای او دل میسوزاند. دن کیشوت کسی است که در خیال خود قصد اصلاح دنیا و مبارزه با پلیدیها را دارد، و در این راه همه تلاشش را میکند، ولی کاری از پیش نمیبرد.
کتاب عالیه و نثر آهنگین داره ولی دارای کلماتیه که تقریبا برای همه ناآشناست و باید به انتهای کتاب مراجعه کرد ولی داستان جذاب و گیرایی داره...موضوع داستان درباره مردیه که بر اثر خواندن زیاد آثار پهلوانی عقل خود را از دست می ده و کم کم خودش رو پهلوانی در نظر میگیره که باید دست به شمشیر ببره و علیه ستم دست به کار بشه ودر این راه اتفاقات زیادی برای او رخ میده.....
همین قدر بگم که با دون کیشوت بلند بلند می خندید و گریه می کنید و اگر دون کیشوت رو بخوانید کتاب خوان حرفه ای می شوید. و حتما ترجمه محمد قاضی را بخوانید.
برای نمونه صحبت های یه نفر دیگه رو آوردید؟ من میخواستم ببینم نوشتار کتاب چه طوریه نه اینکه متن یه خانومی رو من باب سروانتس و دن کیشوت بخونم.غیرحرفه ای بود اینکار ?