تاریخ ایران مملو از دورههای عجیب و غریبی است که خاطرات مردمان آن دوره همگی دلنشین و عجیب است. دوران انقلاب و جنگ هشت ساله ایران و عراق نیز یکی از این دورههای پر خاطره برای مردم ایران است. زنان و مردانی که روزهای انقلاب و جنگ را دیدهاند، بدون شک با دیگر انسانها متفاوت هستند.
کتاب چشم دوم و چند داستان دیگر توسط نویسنده ایرانی محمد محمدعلی نوشته شدهاست. این کتاب برای اولین بار در سال 1373 توسط انتشارات نشر مرکز به چاپ رسید. کتاب چشم دوم و چند داستان دیگر بار دیگر در سال 1389 توسط انتشارات کتابسرای تندیس منتشر شد. محمد محمدعلی در ابتدا فقط داستان «چشم دوم» را منتشر کرد. اما کتابسرای تندیس چند داستان دیگر را نیز به این مجموعه اضافه کرد. کتاب چشم دوم مجموعهای از پنج داستان است. این پنج داستان عبارتند از بابا آدم و نسیم سحر، چشم دوم، موج نارنجی، ماموریت سوم و مرداب و آفتاب.
زمان وقوع این داستانها در اوایل انقلاب، دهه شصت و زمان جنگ است. داستانها خاطراتی از زندگی خود نویسنده هستند. به علاوه در میان داستانها بازگشت به گذشته بسیار وجود دارد. یعنی نویسنده به در حال از گذشته صحبت میکند. داستانهای این کتاب ساختار خاصی ندارند. زیرا نویسنده هدفش از نوشتن آنها فقط بیان خاطرات خودش بودهاست. متن تمامی داستانها ساده و روان، اما بسیار دلنشین است.
نسخه الکترونیکی کتاب چشم دوم و چند داستان دیگر در سال 1392 توسط انتشارات کتابسرای تندیس منتشر شد. این کتاب 176 صفحهای انتخاب بسیار مناسبی برای زمانهای استراحت است. شما میتوانید کتاب الکترونیکی چشم دوم و چند داستان دیگر به قلم محمد محمدعلی و انتشارات کتابسرای تندیس را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه کنید.
محمد محمدعلی یکی از نویسندگان بزرگ کشورمان است. او در یکی از روزهای بهاری اردیبهشت ماه سال 1327 در تهران متولد شد. آقای محمد علی از دوران کودکی ذوق هنری خود را در داستان نویسی به همگان نشان داد. در زمانی که تنها 16 سال داشت عنوان نفر اول در مسابقات داستان نویسی را از انجمن ایران و آمریکا دریافت نمود. یک سال بعد از آن چند نمایش نامه را به رشته تحریر درآورد. سفر موفقیتآمیز وی در زندگی هنریاش ادامه یافت و بعد از انقلاب در سال 1377 دیپلم افتخاری بیست سال داستان نویسی موفق را دریافت نمود. بعد از آن محمد محمدعلی در سال 1380 به فستیوال ادبی برلین دعوت شد، در آنجا به عنوان یکی از 50 نویسنده برتر دنیا شناخته شد. محمد محمدعلی فارغ التحصیل رشتهی دانشکدهی علوم سیاسی و اجتماعی است.
آثار این نویسنده بزرگ ایرانی همگی بازگو کننده نوعی سمبولیسم هستند. او در تمامی آثارش به زندگی سخت و فقر مردم پرداختهاست. زبان داستانهای محمد محمدعلی روان و ساده اما همراه با پیچیدگیهای ادبی خاص خود است. اگر رمانهای این نویسنده را خوانده باشید، متوجه خواهید شد که یک مضمون به نام مرگ طلبی از مضامین اصلی و تاکیدی رمانهای او است. بدون شک باید گفت که هیچ نویسنده ایرانی همانند او توجه و دقت خود را بر بیان مشکلات مردم به ویژه مسائل اولیه مانند آب و نان اختصاص ندادهاست. آقای محمد محمدعلی یکی از کسانی است که در ماجرای اتوبوس ارمنستان در سال 1375 حضور داشت. محمد محمد علی یکی از اعضای فعال کانون نویسندگان ایران بود. اما رفته رفته از فعالیتهای او در این سازمان کم شد. او در حال حاضر نویسندهی رمان، داستانهای کوتاه و ... است.
آثار محمد محمدعلی در سه بخش رمان، داستانهای کوتاه و مقالات تقسیم بندی میشوند. دیگر رمانهای وی نیز به داستانهای اساطیری ایران پرداخته است. از آثار این نویسنده ایرانی میتوان به آدم و حوا، جمشید و جمک، برهنه در باد، قصه تهمینه، مشی و مشیانه، رعد و برق بیباران، دره هندآباد گرگ دارد، دریغ از رو به رو و ... اشاره کرد. بسیاری از کتابهای نام برده به صورت کتاب الکترونیکی و صوتی در فیدیبو موجود است.
موج نارنجی
خیابانها که خلوت میشود، راه میروم و به درو دیوار شهر نگاه میکنم. میدانم که او از جاهای شلوغ بدش نمیآید و از نگاه کردن به مردم کوچه و بازار لذت میبرد . خاکی است و با معرفت. من هم مردم گریز نیستم. هستند کسانی که دوستم بدارند و دوستشان بدارم. البته این تا وقتی است که احساس میکنم. از کسی که دورو برم میپلکد دلخور نیستم. یا هراسی ندارم که مثلا ببیند یک دستم بلا نمیآید تا از جییم پول خرد بردارم یا ...
مثلاً این دوست. این همشهری، بیش از یک سال است که دائم با من است. ضمن گفتگو حتی گاهی میگوید چه بکن و چه نکن و من به حرفش گوش میکنم. اسمش هدایت سلیمانی است. البته علاوه برخاکی بودن و با معرفت بودن تا یادم نرفته بگویم؛ امضای زیبایی دارد . میگوید برای تقلید امضایش میبایست از انتهای - ی - سلیمانی نیم دایرهای بزنم به اول – ه – هدایت. طوری که با الف هدایت و لام سلیمانی یک کشکول بسازم، و باید آنقدر تمرین کنم تا هرجا خط و ربطی از من و خودش پیدا شد. به نشانه مودت میان من و او با یک امضا باشد. کمی غیرمنطقی است ولی چاره چیست؟
باران میبارید، و هنوز عابرانی بودند که با عجله از عرض خیابان بدوند. یا در پناه دیوار خانهها رفت وآمد کنند . رطوبت از پارچه کاپشنم به د اخل نفوذ میکرد. احساس میکردم بویی سوای بوی پشم و پارچة خیس آزارم میدهد. از خودم می پرسم، نکند همان بوبی است که هدایت سلیمانی را یاد کفن و کافور میاندازد؟ این هم کمی غیرمنتظره است، ولی چاره چیست؟ از پیاده رو و از کنار دیوارها جلو میرفتم. از میدان شش ضلعی غرب شهر میگذشتم که با بمباران دشمن از شکل افتاده بود. جلوی وبترین مغازهای میایستم که نشانیاش را در روزنامه عصر خوانده بودم:«عصای آلومینیومی، پای مصنوعی, آرنج مچ بند، گردن بند طبی پلاستیکی و ... با ارزانترین قیمت و تخفیف ویژه.»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 873.۱۵ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 176 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۵۲:۰۰ |
نویسنده | محمد محمدعلی |
ناشر | انتشارات کتابسرای تندیس |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۴/۰۱/۲۳ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 9,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |