اتاقی کوچک و ساده که جوانی ۲۵- ۲۶ ساله با لباس شخصی مقابل روحانی میانسالی، مودبانه نشسته است... شیخ میانسال که شیخ کاظم نام دارد، پروندهای را مقابلش باز کرده و با دقت آن را ورق میزند... صدای درس از حجرههای مدرسه علمیه به گوش میرسد
شیخ کاظم: آسید رضا خادم نیشابوری!... الحمدلله همه درسها رو هم خوب خوندین!
رضا: عرض کنم، سه سال اول که همون نیشابور خودمان بودیم، بعد یه دوسالی رفتم مشهد، مدرسه خان. دوسال اخیرم که مدرسه کمالی یزد بودم... حالا هم که...
شیخ کاظم:... بله... چه سعادتی!
شیخ کاظم که هنوز سرش توی پرونده تحصیلی رضاست، به یکی از برگههای داخل پرونده که توجهش را جلب کرده، اشاره میکند