چارلز شیمیچ در سال ۱۹۳۸ در یوگسلاوی سابق به دنیا آمد. او سالهای اولیه زندگیش را در بلگراد گذراند. کودکیاش با جنگ جهانی دوم مصادف شد، خانوادهاش برای فرار از بمباران بیامان به دفعات مجبور به ترک خانهی خود شدند، خودش می گوید: "آژانسهای مسافرتی من هیتلر و استالین بودند." فضای افسرده و خشن بعد از جنگ هم ادامه یافت، پدرش برای کار به ایتالیا رفت و مادرش بارها تلاش کرد به او بپیوندد که هر بار با مخالفت مقامات روبرو شد. سرانجام زمانی که شیمیچ پانزده ساله بود، مادرش موفق شد خانواده را به پاریس منتقل کند. بعد از یک سال، شیمیچ برای تجدید دیدار با پدر عازم آمریکا شد. خانوادهاش به شیکاگو نقل مکان کرد، جایی که شیمیچ دوران دبیرستان خود را گذراند و به صورت جدی به شعر علاقهمند شد.
اولین شعرهایش در ۱۹۵۹ زمانی که بیست و یک سال داشت منتشر شد. او تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه شیکاگو آغاز کرد، اما در ۱۹۶۱ به خدمت نیروهای مسلح درآمد. در نهایت در ۱۹۶۶ مدرک لیسانس خود را از دانشگاه نیویورک گرفت. اولین مجموعه شعرش، علف چه می گوید، یک سال بعد منتشر شد. در زمانی کوتاه کارهای او از جمله شعرهایش به زبان انگلیسی و ترجمه اشعار مهم اسلاو، توجه منتقدین را به خود جلب کرد.
اشعار شیمیچ همانطور که مورد استقبال عموم قرار گرفته اند، تحسین منتقدین را نیز به همراه داشته اند.
کارهای او جوایز بسیاری را به خودش اختصاص داده، در میان آنها میتوان به جایزه پولتیزر ۱۹۹۰، جایزه نبوغ بنیاد مک آرتور، جایزه بینالمللی شعر گریفین و کسب جایزه والاس استیونس اشاره کرد.
الههای برای آبتنی به دریا میزند
بی همتاست
صخرهها و درختان سرو
شاید عاشقان قدیمیاش باشند