آلبر کامو:
«جهان موجود کنونی بدان سبب شایسته نفرین است که معمارانش آن کسانند که لاف میزنند و بر خود میبالند که حق دارند از ارزشها گام فراتر نهند و حد را بشکنند، و به هلاکت دیگران دست یازند. سهل است؛ پیروز میشوند و خود نابود نمیگردند. این است که در سراسر کره خاکی امروز، کشندگان تمامی عدالت مرهون غیبت آن دادگری حدشناس هستند.»
کتاب «شهربندان و عادلها» اثر «آلبر کامو» شامل دو نمایشنامهی «شهربندان» در سه پرده و «عادلها» در پنج پرده است که با مقدمهای از «محمدعلی سپانلو» منتشر شده است. معنی لغوی نمایشنامهی «شهربندان» براساس نام فرانسوی به فارسی حکومتنظامی یا حالت فوقالعاده است ولی «سپانلو» نخستین بار این اثر را سال 1339 بانام «در محاصره» به فارسی ترجمه کرد و پس از آن در دههی شصت بانام «شهربندان و عادلها» به چاپ رساند. او در مقدمهی این اثر بیان کرده است: «شهربندان نمونهی روشنی از منش اجتماعی و اخلاقی اوست. در اینجا کامو ـ متأثر از سرنوشت اروپای بعد از جنگ ـ اندیشه سیاسی خود را نسبت به نظامهای گوناگون که هرکدام بخشی از ارزشها و حقوق انسان را زیر پا میگذارند بیان میدارد. نمایشنامهای مینویسد و در آن سیاست عقیم و بیانصاف بلوکبندیهای «شرق و غرب» را در جامعه واحدی ـ بهمثابه کل راهبرد سیاسی آنان، در تمام جوامع معاصر ـ به تماشا میگذارند. و درعینحال با تمهید هنرمندانهای خود را نیز از باتلاق سیاسی بالاتر قرار میدهد.»
نمایشنامهی «شهربندان» اولین بار در ۲۷ اکتبر سال ۱۹۴۸ در شهر پاریس به اجرا درآمد و بازیگران آن عبارتاند از «طاعون»، «منشی»، «نادا»، ویکتوریا» و «قاضی» که داستان آنها در اسپانیا رخ میدهد. «گابریل مارسل»، فیلسوف فرانسوی در نقد و بررسی این اثر دربارهی مکان وقوع این نمایش اظهاراتی داشت که «آلبر کامو» مقالهای در پاسخ به او نوشت که قسمتهایی از آن در ابتدای کتاب «شهربندان و عادلها» آمده است. این نویسنده این اثر را در نقد بهجامعهای توتالیتاریزم نوشت که تجمع قدرت در اختیار تنها یک گروه و سیاست است. او در دیباچهای که برای ترجمهی انگلیسی این اثر نوشته است از شباهت خودش به نوشتههای این اثر سخن گفته است. «عادلها» نمایشنامهی دیگر این کتاب برای نخستین بار در ۱۵ دسامبر ۱۹۴۹ به اجرا درآمد و اشخاص آن عبارتاند از «دورا دولبوف»، «گراندوشس» و «ایوان کالیایف». نویسنده برای این اثر هم پیشگفتار بر متن فرانسوی و هم متن انگلیسی نوشته است که هر دو به فارسی ترجمه و در این نسخه پیش از نمایشنامه آورده شدهاند.
«آلبر کامو» Albert Camus نویسندهی فرانسوی در ۷ نوامبر سال ۱۹۱۳ در الجزایر متولد شد. او در خانوادهای فقیر کودکیاش را گذراند و پدرش را در جنگ جهانی اول از دست داد. او از کودکی شیفتهی فوتبال و نوشتن بود و در جوانی تحصیل در رشتههای فلسفه، جامعهشناسی و روانشناسی را آغاز کرد. او از همان زمان نوشتن را دنبال و داستانهایش را منتشر کرد. او با خلق داستانهای ویژه در قرن بیستم از نویسندگان شاخص آن دوره شناخته شد. او مفاهیم فلسفی را در میان داستانهای عمیق بیان کرد و تحسین بسیاری از منتقدین را برانگیخت. «ژان پل سارتر» از دوستان نزدیک او بود و دربارهی برخی از آثار «آلبر کامو» مقالههایی نوشت و او را تحسین کرد. برخی از کتابهای «آلبر کامو» با مقدمههایی از «ژان پل سارتر» به فارسی ترجمه شدهاند.
«آلبر کامو» آثار متعددی از خود بهجا گذاشت که شامل رمان، داستان، نمایشنامه و مقالههای فلسفی میشوند. او از نویسندگان مطرح تاریخ معاصر ادبیات فرانسه است که ادبیات جهان را نیز تحت تأثیر قلمش قرار داد. او را از تأثیرگذاران جریان فلسفی اگزیستانسیالیسم یا هستیگرایی میدانند درحالیکه خودش نظری مخالف داشت. او در طول زندگیاش به کشورهای مختلف سفر کرد و مدتی را در تونس، الجزایر و شهرهای آفریقای شمالی زندگی کرد. او دو جنگ جهانی را دید که بیتأثیر در زندگی و داستانهایش نبود.
«آلبر کامو» اولین نویسنده از قارهی آفریقا است که توانست جایزهی نوبل ادبیات را دریافت کند. او آثار زیادی نوشته است که بیشتر آنها به فارسی ترجمه شدهاند. او اولین کتابش را سال 1942 بانام «بیگانه» منتشر کرد که براساس داستان آن سال 1967 فیلم سینمایی ساخته شد. «طاعون» یکی دیگر از آثار برجستهی این نویسنده است که سال 1947 منتشر شد، داستان این کتاب در شهری از الجزایر به نام اوران رخ میدهد. «سقوط» هم رمان دیگری از این نویسنده است که در سال 1956 منتشر شد و کوتاهترین رمان این نویسنده بهحساب میآید. «دادگسترها»، «مرگ شادمانه»، «دور از دیار و قلمرو» و «نوادگان خورشید» از آثار دیگر این نویسنده هستند که نسخهی الکترونیک همهی آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و مطالعه موجود است.
کتاب «شهربندان و عادلها» اثر «آلبر کامو» را «محمدعلی سپانلو» به فارسی ترجمه کرده و آن را «نشر نگاه» سال 1385 منتشر کرده است. نسخهی الکترونیک این اثر در این صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «محمدعلی سپانلو» شاعر، روزنامهنگار، منتقد ادبی و مترجم ایرانی در آبان سال 1319 به دنیا آمد. او از جوانی زبان فرانسه آموخت و تحصیل در رشتهی حقوق دانشگاه تهران را دنبال کرد. او آثار متعددی منتشر کرده و بیشتر بهعنوان شاعر شناخته شده است. او موفق به دریافت جایزهی شوالیه شعر و جایزهی شعر ماکس ژاکوب فرانسه شد و ازجمله آثار تألیفیاش که در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است میتوان به «دیدهبان خوابزده»، «گیوم آپولینر» و «غزل ناخدا» اشاره کرد.
ساعت کارتان را تمام میکنید. و با دو تا زنتان ترتیبات میدهید، آنوقت خیال میکنید که همهچیز بهقاعده و منظم است. نه شما منظم نیستید. شما فقط توی نوبت هستید. رج بسته، قیافههای بیدغدغه، تازه برای بدبختی رسیده شدهاید. یا الله، مردم شجاع، اخطار داده شد، من پابند وجدان خودم هستم. اما در مورد بقیه چیزها زحمت نکشید، آن بالا به فکر شما هستند. میدانید که چه بلایی سرتان میآورند: آنها خیالشان راحت نیست.
قاضی کازادو: کفر نگو نادا. مدتهاست که تو بدجوری از آزادیت استفاده میکنی. این در محضر عرش جرم است. نادا: من کی از عرش حرف زدم قاضی؟ من همه کارهای آنجا را هر جور که باشد تصدیق میکنم. من هم به سبک خودم قاضی هستم. در کتابها خواندهام که بهتر است شریک عرش بود تا قربانیاش. وانگهی احساس میکنم کار عرش روی عقل نمیچرخد. همچو که مردم بیفتند به شيشه شکستن و سر شکستن، خواهید دید که خداوند، که بههرحال از موسیقی سررشته دارد، فقط کودک خوانندهای است در گروه همسرایان.
قاضی کازادو: به خاطر آدمهای فاجری نظیر توست که افلاک به ما اعلامخطر میکنند. چونکه درواقع اعلامخطر هم شد. اما اخطار به کسانی داده شد که دلشان فاسد شده. بترسید که آیات مخوفتری ظاهر شود و به درگاه خدا دعا کنید که معاصی شما را ببخشد. پس زانو بزنید. به شما میگویم زانو بزنید!
همه زانو میزنند، جز نادا.
قاضی کازادو: بترس نادا، بترس و زانو بزن.
نادا: نمیتوانم، آخر زانویم اصلاً تا نمیشود. و اما ترس...، من که خیالم از همهچیز تخت است، حتی از چیزهای بدتر، مقصودم اخلاقیات توست .
قاضی کازادو: پس ای بدبخت، تو به هیچچیز اعتقاد نداری؟
نادا: به هیچچیز این دنیا بهجز شراب. و به هیچچیز آن دنیا.
قاضی کازادو: خداوندا او را ببخش، برای اینکه جاهل است. و این شهر فرزندانت را از مصیبت معاف دار.
نادا: فاتحه. دیهگو، یک بطری به مناسبت ستاره دنبالهدار برایم بگیر. بعدش بگو که عشقهایت در چه حالاند. دیهگو دارم با دختر قاضی عروسی میکنم، نادا، و دلم نمیخواهد از اين به بعد به پدرش توهین کنی، چون به من هم توهین میشود.
صدای شیپورها. یک جارچی در میان نگهبانان.
جارچی: فرمان حاکم. هر کس به سرکار و زندگی خودش برگردد. حکومت خوب حکومتی است که در آن هیچ اتفاقی نیفتد. یعنی اراده حاکم چنین است که در حکومت او اتفاقی نیفتد، تا به همان نیکویی که پیش از این بوده باقی بماند.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۰۵ مگابایت |
تعداد صفحات | 249 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۸:۱۸:۰۰ |
نویسنده | آلبر کامو |
مترجم |