کتاب جهش اثر جیک نپ نشر انتشارات ابوعطا

آنچه سر كار انجام مي‌دادم را نمي‌شد كار ناميد. من و همسرم در سال 2003 صاحب نخستين فرزندمان شديم. وقتي به دفتر بازگشتم، تصميم گرفتم زماني كه دارم كارم را انجام مي‌دهم نيز به اندازه‌ي وقتي كه با خانواده مي‌گذرانم معني‌دار باشد. عادت‌هايم را مورد بازنگري قرار دادم - و ديدم كه انرژي‌ام را صرف مهم‌ترين امور نمي‌كنم. براي بهينه‌سازي كارم شروع كردم به خواندن كتاب‌هاي مربوط به بهره‌وري كاري. صفحه‌گسترده‌هايي درست كردم تا ببينم در مقاطع مختلف از چه ميزان بازده برخوردارم؛ پس از ورزش صبحگاهي يا بعد از ورزش در ساعت ناهار؟ وقتي قهوه نوشيده‌ام يا وقتي كه چاي نوشيده‌ام؟ يك ماه، پنج نوع فهرست كارهاي ضروري را امتحان كردم. درست است، زياده از حد به تجزيه و تحليل پرداختم. اما كم‌كم از سازمان‌يافتگي و تمركز بيشتري برخوردار شدم. سال 2007 در گوگل استخدام شدم و آنجا بود كه فرهنگي را كه مناسب آدم‌هاي فرايند-گرايي مثل من باشد پيدا كردم. گوگل، آزمودن را ترغيب مي‌كند، آزمودن نه تنها در مورد خود محصول، بلكه در زمينه‌ي روش‌هاي به‌كار رفته توسط افراد... و تيم‌ها.