من و تو پایمان را توی خانههای همدیگر نمیگذاریم. کار به آشنایی با خانواده و دیدار دوستان نمیکشد. راستش نمیخواهیم کسی، تو بگو یک نفر، وقت ما را بگیرد. من و تو وقتمان برای همدیگر است؛ همین کافی است. نیاز به چیزی نیست. جای اضافهکردن چیزی هم نیست. تکرار میکنم: حرف زیاد و وقت کم.
کم از خانوادهات گفتی. چند تا چیز پرتوپلا. مثلاً پدرت توی یازدهسالگیات سر اشتباهی اداری مجبور شد از کار کنار بکشد و حالا کارمند یکی از این مؤسسات کلاسهای آمادگی کنکور دانشگاه است. نه من میدانم اشتباه پدرت چه بوده و نه تو؛ خیلی دوست داری ازش بگویی. مادرت توی سهسالگیات از سرطان رفت؛ پس نه ازش خاطرهای داری و نه تصویری. پدرت توی پنجسالگیات ازدواج کرد و سال بعدش خواهرت آمد. این مادری که داری، نامادری است. اما یک بار گفتی، از دهانت چیزی درآمد که به نظر میرسید با این نامادری نزدیکیِ بیشتری داری تا با پدرت. البته بگویم که این حرف را پرت کردی و خیلی رویش تأکیدی نداشتی. از آن خواهرت فقط میدانم که «به موهای گربه حساسه. ما هم گربه نمیآریم». شش سال ازت کوچکتر است؛ همین و بس.
توی بچگی فقط مادربزرگ مادریات را واقعی و بیتکلف دوست داشتی. هروقت راه داشت، تنهایی پا میشدی با قطار میرفتی محلهی مادربزرگ. گاهی مدرسه را که تعطیل میکردند، چند روز پیشش میماندی. مادربزرگ دوستت داشت؛ صادق و خالصانه. از همان اندک درآمدش برایت خرید میکرد. از آنطرف، هربار که به او سر میزدی، قیافهی نامادری در هم میرفت. به کلام نمیآورد، ولی همین شد که از مادربزرگت بیشتر فاصله گرفتی. او چند سال بعد، سر بیماری قلبی، بیخبر از دنیا رفت.
همهی اینها را جستهگریخته گفتی؛ عین آدمی بودی که داشتی وسایل کهنه را از سمساری درمیآوردی.
-از متن کتاب-
فرمت محتوا | epub |
حجم | 5.۰۴ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 471 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۵:۴۲:۰۰ |
نویسنده | هاروکی موراکامی |
مترجم | آراز بارسقیان |
ناشر | میلکان |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Machi to Sono Futashika na Kabe |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۲/۱۶ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |