پاتسی: عوض شدی.
کلیفورد: [موضوع را عوض میکند.] ولی تو عوض نشدی. عالی هستی.
پاتسی: چی بگم، زندگیِ منم اینجوریه دیگه... تری چطوره؟
کلیفورد: از اونجا میآم...
نور روی تری روشن میشود. موسیقی قطع میشود. او تنها دمِ درِ اتاقِخوابش که پشتِصحنه است ایستاده و سیگار میکشد.
تری: کلیفورد، اسمِ اون آهنگِ تاینی کان چیه؟
کلیفورد: [به تماشاچیان] همیشهی خدا این کار رو باهام میکنه، حتی وقتی اینجا نیس، انگار هس. [به تری] فقط شانسِ لعنتیِ من؟
تری: نه، اون کان نه اون یکی کان...
کلیفورد: کِرن؟ چرا به دنیا اومدم؟
تری: [سرش را به نشانهی تأیید تکان میدهد.] خودشه.
کلیفورد: [سمتِ تماشاچیان میچرخد.] باید باهاش مدارا کرد.
تری: به بابات بگو بزنش.
همزمان که نور از روی تری میرود، او در را میبندد. دوباره صدای موسیقی به گوش میرسد.
-از متن کتاب-
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۵۷ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 83 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۲:۴۶:۰۰ |
نویسنده | وارن لیت |
مترجم |