آریا مقابل هیولایی که به شکل خودش درآمده بود ایستاد و گفت:
- اگه قراره با آسیب زدن به تو، خودم آسیب ببینم، اصلاً باهات نمیجنگم! از اونجایی که تو تا الان بهم آسیب نزدی، کاملاً مشخصه توانش رو نداری! همونطوریکه قبلاً بهت گفتم، تو چیزی نیستی جز یه فریب ذهنی...
- از نظر من ایرادی نداره. میتونیم هر دو بشینیم اینجا و تا ابد با هم صحبت کنیم، اما فکر نمیکنم بدونی بعدش اون بیرون چه اتفاقی میوفته!
آریا با قیافهای جدی و مشکوک گفت:
- چه اتفاقی؟
- تو میری تو کما و برای همیشه مال من میشی!! که البته از نظر من ایرادی نداره!!
آریا سرش را به نشانه موافقت حرکت داد و به دنبال آن پس از اندکی سکوت گفت:
- میدونی من خیلی در برابر آتیش مقاوم هستم؟
آریای جعلی شانههایش را بالا انداخت و گفت:
- خب که چی؟
آریا نگذاشت جمله به صورت کامل از دهان او خارج شود. دستهایش را حرکت داد و چند جادوی کهن و قدرتمند را به اجرا درآورد و همه جا را آکنده از آتش سوزان نمود.
-از متن کتاب-
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۴۳ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 516 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۷:۱۲:۰۰ |
نویسنده | احمدرضا صالحی |
ناشر |