کاراته یک سوسک بود، اما نه یک سوسک معمولی.
او به هرچیزی لب نمیزد و توی یک خانهی عروسکی دنجِ کپکزده و راحت زندگی میکرد...
تا اینکه مامانبزرگ مایر به خانهی سالمندان رفت و زندگیِ قشنگ کاراته تمام شد.
صاحبخانهی جدید با دمپایی افتاد دنبال سوسکی و خانهی عروسکیاش را هم پرت کرد وسط آتآشغالها.
اما سوسکیِ زبروزرنگ کوتاهبیا نبود.
او بههمراه کک و شپش یک دارودسته راه انداخت:
دارودستهی سوسکی!
بعد هم یکعالمه نقشه کشیدند.
بیرون خانه، دردسر پشت دردسر جلوی پایشان سبز شد: هاپوی هپلی ناقلا، جوجهتیغی شکمو و موش شرور فاضلاب همهجا مثل سایه افتاده بودند دنبال این فسقلیهای بانمک.
دارودستهی سوسکی همیشه حرفش این بود:
«اگه کوچیکها باهم متحد بشن، قوی و موفق میشن.»
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 44.۳۲ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 76 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۲:۳۲:۰۰ |
نویسنده | کریستین تیلمن |
مترجم |