0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  وی نشر چشمه

کتاب وی نشر چشمه

کتاب متنی
درباره وی

نیکلای گوگول در رمان «وی» داستان مردی به نام خما را روایت می‌کند که دانشجوی الهیاتِ مدرسۀ علوم دینی در کی‌یف است. خما به روستایی می‌رود تا برای دختری دمِ مرگ دعا بخواند. دختر، که فرزند یکی از افسران عالی‌رتبۀ هنگ کازاک است، وقتی داشته از گردش در جنگل به خانه برمی‌گشته تا سرحد مرگ کتک خورده و در حال احتضار است. او خواسته است که خما هم دعای قبل از مرگ را برایش بخواند و هم پس از مرگش تا سه روز برایش دعا بخواند و طلب آمرزش کند. خما برای انجام این خواستۀ دختر به روستای محل سکونت او می‌رود اما در آن‌جا با ماجراهایی هولناک مواجه می‌شود و با اشباح و جادوگران و هیولاها و موجوداتی خیالی، از جمله با «وی» که یکی از موجوادت خیالیِ رمان است. دربارۀ «وی» گفته‌اند که این موجود یک موجود خیالی ساخته‌وپرداختۀ تخیل شخصِ گوگول است و ردی از آن در افسانه‌ها و باورهای عامیانه وجود ندارد، اما گوگول خود در ابتدای رمان «وی» توضیحی دربارۀ این موجود خیالی داده که چنین می‌نماید که او را از فولکلور روسیه وام گرفته است. این توضیح را اما تمهیدی ادبی از جانب گوگولِ رند و شوخ‌طبع دانسته‌اند.

توضیح گوگول دربارۀ «وی» از این قرار است: «وی موجودی است عظیم‌الجثه و ساخته‌وپرداخته‌ی ذهن عوام‌الناس. ساکنین مالوروسی او را فرمانروای گورزادها می‌دانند (کوتوله‌هایی افسانه‌ای که از گنج و جواهرات محافظت می‌کنند و محل زندگی‌شان زیر زمین است). وی پلک‌های سنگینی دارد که تا خود زمین می‌رسند. کل این داستان در واقع یک افسانه‌ی عامیانه است. من نخواستم هیچ‌چیزش را تغییر دهم و تقریباً به همان شکل ساده‌ای که شنیدم برای‌تان تعریف می‌کنم.»

رمان «وی» یک رمان ترسناک و نقادانه است. گوگول در این رمان واقعیت را به وهم می‌آمیزد و اشباح و موجودات خیالی ترسناکی را، که برآمده از خرافه‌ها و افسانه‌های عامیانۀ مردم روسیه‌اند، به متن جهان واقعی احضار می‌کند و، از خلال قصه‌ای ترسناک و دلهره‌آور که آمیخته به گروتسک و طنز سیاه خاص داستان‌های اوست، تصویری نقادانه از روسیۀ زمان خود به‌دست می‌دهد.

رمان «وی» دستمایۀ انواع تفسیرها، از جمله تفسیرهای روانشناختیِ فرویدی و یونگی، قرار گرفته است.

در بخشی از رمان «وی» می‌خوانید: «دختر مرده گفت "وی رو بیارید! برید دنبال وی!"

و ناگهان کلیسا ساکت شد. از راه دور صدای زوزه‌ی گرگ به گوش رسید و خیلی زود صدای قدم‌های سنگینی آمد. خما زیرچشمی نگاهی انداخت و دید که دارند انسانی تنومند را نزدیک او می‌آورند که پنجه‌ی پاهایش مثل خرس به درون متمایل بود. روی تمام بدنش خاک سیاه نشسته بود. دست‌ها و پاهایش، مثل ریشه‌های قطور و محکم درختان، پوشیده از خاک و برجسته بودند. به‌سختی قدم برمی‌داشت و دم‌به‌دقیقه می‌افتاد. پلک‌هایش چنان بلند بود که به زمین می‌رسید. خما وحشت‌زده متوجه شد که چهره‌ی این هیولا فلزی است. زیر بغلش را گرفته بودند و او را هدایت می‌کردند و دقیقاً به جایی آوردند که خما ایستاده بود.

وی با صدایی جهنمی گفت "پلک‌هام رو بالا ببرید. چیزی نمی‌بینم!" و همه‌ی موجودات حاضر با عجله آمدند تا پلک‌های او را بلند کنند و بالا ببرند.

ندایی درونی به فیلسوف گفت "نگاهش نکن." اما نتوانست جلوِ خودش را بگیرد و نگاه کرد.

وی فریاد زد "ایناهاش!" و انگشت فلزی‌اش را به سوی فیلسوف نشانه رفت و همه‌ی موجوداتی که در صحنه حاضر بودند به او حمله‌ور شدند.»

دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
1.۶۷ کیلوبایت
تعداد صفحات
90 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۳:۰۰:۰۰
نویسندهنیکلای گوگول
مترجمعبدالمجید احمدی
ناشرنشر چشمه
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۴۰۳/۰۳/۲۶
قیمت ارزی
2 دلار
قیمت چاپی
95,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۶۷ کیلوبایت
۹۰ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4.7
از 5
براساس رأی 3 مخاطب
5
66 ٪
4
33 ٪
3
0 ٪
2
0 ٪
1
0 ٪
4.8
(6)
47,500
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو
٪40
وی
وی
نیکلای گوگول

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
وی
نیکلای گوگول
نشر چشمه
4.8
(6)
47,500
تومان