جوجهتیغی چشمهایش را باز کرد. درخت سیب نفس عمیقی کشید و شاخههایش را بالا کشید. جوجهتیغی از لانهاش بیرون آمد، چشمهایش را بست و قل خورد. درخت سیب برگهایش را کنار زد تا نور خورشید به سیبهایش برسد.
کتاب «جوجه تیغی و درخت سیب» داستان یک دوستی است. صبح یک روز، جوجهتیغی و درخت سیب یکدیگر را میبینند. اول بههم نگاه میکنند و درخت سیب برای جوجهتیغی یک سیب پایین میاندازد. میداند جوجهتیغی هوس سیب سرخ کرده است. جوجه تیغی سیب سرخ را میخورد. اما درخت انگار دلاش نمیخواهد سیب دیگری به جوجهتیغی بدهد. جوجه تیغی هم میرود و درخت تنها میشود. تا اینکه درخت با خش خش برگهایاش او را صدا میزند و باز برایاش سیب میاندازد و آنها دوست میشوند با هم.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 2.۰۱ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 24 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۴۸:۰۰ |
نویسنده | فاطمه سرمشقی |
ناشر | انتشارات علمی و فرهنگی |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۳/۲۰ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |