مجموعه کتاب بازیهای میراث، اثر جنیفر لین بارنز، شما را به سفری پرماجرا در دنیای رازهای ناگفته، معماهای هولناک خانوادگی، عشقهای پرشور و خطرات مرگبار میبرد. این مجموعه که شامل پنج جلد جذاب است که خواننده را در مسیر کشف حقایق تاریکی که در پس پردهی زندگی ثروتمندان جریان دارد، همراه میکند. ایوری گرمبز، دختری 17 ساله، که در فقدان پدر و مادر زندگی میکند، تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا با کمک بورسیه تحصیلی، از شهر محل سکونتش فرار کند و آیندهای روشن برای خود بسازد. روزهای او در تلاشی دائمی میگذرند تا اینکه سرنوشت مسیر جدیدی را به او نشان میدهد. در یک ملاقات غیرمنتظره، پسری جذاب به نام گریسون هاثورن خود را به ایوری معرفی میکند. گریسون خبر ناگوار درگذشت پدربزرگ ابرمیلیاردرش، توبیاس هاثورن را به او میدهد و در عین حال، فاش میکند که نام ایوری در وصیتنامهی او ذکر شده است. این خبر شوکهکننده، ایوری را به دنیای ناشناختهای رهنمون میکند. نه ایوری توبیاس را میشناخته و نه خانوادهی هاثورن از او اطلاعی داشتند. با این وجود، ایوری موظف بود برای قرائت وصیتنامه به عمارت عظیم هاثورن برود. قدم نهادن به این عمارت، آغاز سفری پرماجرا و پرمخاطره برای ایوری بود. او در این عمارت با دنیایی از راز و رمز و معمای خانوادهی هاثورن روبرو میشود و به طور غیرمنتظرهای در بازی مرگ و زندگی برای تصاحب میراث پدربزرگ اسرارآمیز هاثورن گرفتار میشود. جنیفر لین بارنز با ظرافت و مهارت، خواننده را به قلب عمارت هاثورن میبرد و او را در حل معماها و رمزهای این داستان پرماجرا همراه میکند. اگر به دنبال کتابی هستید که شما را به دنیای پرماجرا و هیجانانگیز خود بکشاند و تا ساعتها سرگرمتان کند، بازیهای میراث انتخابی عالی برای شما خواهد بود. اگر شما هم به خواندن داستان و رمان خارجی حوزه درام علاقه دارید حتما به دستهبندی داستان و رمان درام خارجی فیدیبو سر بزنید.
جنیفر لین بارنز در 19 اکتبر 1984 در تالسا، اوکلاهاما به دنیا آمد. او نویسنده رمانهای بزرگسالان و نوجوانان است. جنیفر لین بارنز، در سال 2002 از دبیرستان فارغ التحصیل شد، بارنز اولین رمان خود را در سن نوزده سالگی نوشت و در حین اتمام دانشگاه، پنج کتاب فروخت. سپس به دانشگاه ییل رفت و در آنجا علوم شناختی خواند. او با مدرک لیسانس از دانشگاه در سال 2006 فارغ التحصیل شد و مدرک دکتری را در سال 2012 اخذ کرد. او پس از دریافت دکترای خود از دانشگاه ییل، تحقیقات اوتیسم را در دانشگاه کمبریج انجام داد. او اکنون به عنوان دانشیار روانشناسی و نویسندگی حرفه ای در دانشگاه اوکلاهاما فعالیت میکند.
کتاب بازیهای میراث، با ارائه داستانی جذاب و پرماجرا در ژانر معمایی و رازآلود، به یکی از پرفروشترین و محبوبترین رمانهای حال حاضر، به خصوص در میان نوجوانان و جوانان، تبدیل شده است. بارنز با ظرافت و مهارت تمام، خواننده را به قلب داستان میبرد و او را در حل معماها و رمزهای این دنیای پرماجرا همراه میکند. از همان ابتدای داستان، با فضایی پر از رمز و راز و تاریکی روبرو میشویم که کنجکاوی خواننده را برمیانگیزد و او را به دنبال کردن سرنوشت شخصیتها ترغیب میکند. ایوری گرمبز، شخصیت اصلی داستان بازیهای میراث، دختری باهوش، شجاع و جسور است که با وجود چالشهای متعدد، تسلیم نمیشود و برای رسیدن به حقیقت تلاش میکند. در کنار ایوری، شخصیتهای فرعی متعددی نیز در داستان حضور دارند که هر کدام ویژگیها و داستانهای خاص خود را دارند و به پویایی و جذابیت داستان میافزایند. هسته اصلی داستان حول محور معماها و رمزهای متعددی میچرخد که ایوری باید برای حل آنها تلاش کند. این معماها نه تنها جنبه سرگرمکنندهای دارند، بلکه موجب درک عمیقتری از شخصیتها و وقایع داستان خواهد شد. علاوه بر داستان پرماجرا و هیجانانگیز، مجموعه کتاب بازیهای میراث به مفاهیم عمیق و ارزشمندی مانند خانواده، هویت، عشق، دوستی، خیانت، فداکاری و ثروت میپردازد. با وجود اینکه این مجموعه بیشتر در بین نوجوانان و جوانان محبوب است، اما بزرگسالان نیز میتوانند از خواندن آن لذت ببرند. داستان جذاب و شخصیتهای دوستداشتنی این مجموعه، آن را به گزینهای مناسب برای تمام سنین تبدیل کرده است. مجموعه کتاب بازیهای میراث به دلیل کیفیت بالای خود، جوایز و تقدیرهای متعددی را از جمله : فروش بیش از چهار میلیون نسخه در سراسر جهان، پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز،کتاب سال A Kirkus Reviews،کتاب سال Publishers Weekly،نامزد جایزهی بهترین رمان حوزهی نوجوانان سایت گودریدز در سال 2020، نامزد جایزهی ادبی ادگار در عناوین ادبیات نوجوانان در سال 2021، نامزد، جایزهی ادبی بوکستئودر بوله در سال 2022، برندهی جایزهی لینکلن در سال 2022، برندهی جایزهی گرین مونتین در سال 2022، کتاب برگزیدهی سایت آمازون به انتخاب معلمان و در فهرست پرفروشترین کتابهای سایت آمازون.
وقتی بچه بودم، مادرم همیشه بازیهایی را اختراع میکرد. بازی «سکوت». بازی «کی میتونه کاری کنه تا بیسکویتش دیرتر تموم شه؟» بازی همیشهمحبوب «بازی مارشمالو» بود که شامل خوردن مارشمالو در داخل خانه با کتهای پشمالوی گودویل، برای اجتناب از روشن کردن شوفاژها میشد. بازی «چراغقوه» که وقتی برق میرفت، انجام میدادیم. هیچ وقت قدمزنان جایی نمیرفتیم... مسابقه میدادیم. زمین تقریباً همیشه گدازه بود. دلیل اصلیِ وجود بالشْ ساختن قلعه بود.
طولانیمدتترین بازی ما «من یه راز دارم» نام داشت، چون مادرم میگفت همه باید همیشه دستکم یک راز داشته باشند. بعضی روزها راز مرا حدس میزد. بعضی روزها نمیزد. هر هفته این بازی را میکردیم، درست تا وقتی پانزدهساله شدم و یکی از رازهایش او را به بیمارستان کشاند.
تا بفهمم چه شده، مرده بود.
«نوبت توئه، شاهزادهخانم.» صدای خشنی مرا به زمان حال برگرداند. «تمام روز وقت ندارم.»
یکی از اسبها را به خانهاش سُر دادم و اعتراض کردم: «من شاهزاده نیستم. نوبت توئه، پیرمرد.»
هری به من چشمغره رفت. نمیدانستم واقعاً چند سال دارد و هیچ ایدهای نداشتم چرا بیخانمان شده و در پارکی زندگی میکند که هر روز صبح در آن شطرنج بازی میکردیم. منتها این را میدانستم که حریف سرسختی است.
نگاهی به صفحه انداخت و غرغر کرد: «تو آدم وحشتناکی هستی.»
با سه حرکت دیگر از او میبردم. «کیش و مات. میدونی که معنیش چیه، هری.»
نگاه بدی به من انداخت. «مثل اینکه مجبورم بذارم برام صبحانه بخری.» این شرایط شرطبندی بلندمدتمان بود. وقتی میبردم، نمیتوانست غذای مجانی را رد کند.
جای افتخار داشت، بنابراین کمی فخرفروشی کردم. «خوبه آدم ملکه باشه.»
***
بهموقع به مدرسه رسیدم، ولی نزدیک بود دیر شود. عادت داشتم روی مرز حرکت کنم. سر نمرههایم هم همینطور بندبازی میکردم: تا چه حد میتوانستم از تلاشم کم کنم و باز هم نمره ممتاز بگیرم؟ تنبل نبودم. عملگرا بودم. یک نوبت کاریِ اضافه ارزش معامله نمره ۹۸ را با ۹۲ داشت.
وسط نوشتن پیشنویس مقاله ادبیات انگلیسی در کلاس اسپانیایی بودم که به دفتر احضارم کردند. دخترهایی مثل من باید نامرئی باشند. ما را برای گپوگفت با مدیر مدرسه احضار نمیکردند. ما دقیقاً همانقدر دردسر درست میکردیم که میتوانستیم از پسش بربیاییم، که درباره من بهمعنای هیچ بود.
اگر شما هم به خواندن داستان و رمان درام خارجی علاقه دارید پیشنهاد میکنیم حتما کتابهای زیر را که در فیدیبو در دسترس هستند، مطالعه کنید.
صد سال تنهایی نویسنده گابریل گارسیا مارکز انتشارات مجید
عقاید یک دلقک نویسنده هاینریش بل انتشارات یوشیتا
جنایت و مکافات نویسنده فئودور داستایفسکی انتشارات نگاه
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۳۷ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 360 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۲:۰۰:۰۰ |
نویسنده | جنیفر لین بارنز |
مترجم | نجلا محقق |
ناشر | نشر نون |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | the inheritance games.۲۰۲۰ |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۲/۱۹ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
بد نیست اگه به رمان های معمایی با کلی پازل علاقه دارید، می تونه پیشنهاد خوبی با شه. اابته این رمان پر از فضاهای اغراق شده و کاراکتر های به شدت باهوش و بی نقصه به قدری که از حالت رئال خارج میشن و این ممکنه یکم اذیت کننده باشه (گفتم در جریان باشید) اما اگه در حال خوندن رمان هستید و عطش این رو دارید که بدونید چرا ایوری وارث شده باید بگم که دلیلش رو در آخر نمی فهمید! جوری که آخرش می گید: همش همین؟... شاید قسمت های بعدی به این جواب بده
کتاب بدی نیست ولی از اون دستهاس که خیلی در خوب بودن و همهچی تموم بودنش اغراق شده.. میتونم بگم یه کتاب متوسط و معمولیه که ارزش خوندن داره.
جلو دومش ترجمه شده از همین نشر . کی میذارید شما هم؟🫠 من دوست داشتم داستانو و بدم نمیاد ادامشو بخ ونم
واقعا دوستش داشتم،کتابی که باعث بشه خوب فکر کنم، سرنخ هارو کنار همدیگه بچینم و به همه شک داشته باشم،خوش خوان بود،دیالوگ های قشنگی داشت هم چنین پلات تویست خوبی درکل ارزش خوندن رو داره و توی یک نهایت دو روز کتاب رو تموم میکنید.
شخصیت اول داستان هرچی جلو تر میره نچسب تر میشه ، نمیدونم چرا همه شخصیت ها تو این داستان و جلد ها بعدیش هم زمان عاشق دو نفر هستن جلد اول یکم از جلد دوم بهتر بود در کل زیاد جالب نیست
کتاب جالبی هستش البته به شرطی که بشه هر پنج جلد و مطالعه کرد چون توی جلد اول بخشی از سوالات ، بدون جواب توی ذهن خواننده باقی میمونه امیدوارم زودتر جلدهای بعدی هم ترجمه بشن
قشنگ بود و باعث میشه از سر کنجکاوی تا ساعت ۳ نصفه شب بخونیش :)
نگته جالب این کتاب اینکه با وجود ساده نویسی پیچش داستانی خوبی رو اراعه میده. کلا قلم نمیسنده های امریکایی متفاوته و جالبه من خوشم میاد.
لطفا جلد های بعدی روهم قرار بدین من خیلی ازش خوشم اومد هرچند بعضی جاها درک شخصیت ها برام یکم سخت بود ولی داستان گیرایی بود
درکل داستانی معمایی و هیجانی بود، کتابی که شما را وادار میکند سر جایتان بنشینید و حتی نتوانید پلک بزنید