کتاب پسری که خواب اژدها می‌دید جلد 4 نشر کتاب چ

ما خواب اژدها می‌بینیم. اژدهاهایی که در آسمان اوج می‌گیرند، اژدهاهایی که می‌غرند و اژدهاهایی که چشمک‌زنان می‌درخشند. وقتی زیر پتوی گرم‌ونرم خوابیده‌ایم، آن‌ها رؤیاهایمان را روشن می‌کنند؛ درخشنده، براق و فروزان.

اما خواب‌ها فقط شروع ماجرای بزرگ‌تری هستند. اگر به خواندن این کتاب ادامه بدهید، متوجه می‌شوید کُلی داستان دیگر هست که باید تعریف کنیم. چون راستش را بخواهید، اژدهاهای ما فقط در خواب‌هایمان بهمان سر نمی‌زدند.

آخر می‌دانید؟ ما چند نفر یک راز داریم و آن راز این است که روی درخت اژدها پرورش می‌دهیم؛ درخت خیلی خاصی که ته باغچه‌ی بابابزرگ و لای بوته‌های تمشک و گزنه‌ روییده است.

اگر از دهنم می‌پرید و این را به بقیه می‌گفتم تا الآن برایم پشت چشم نازک می‌کردند و فکر می‌کردند شوخی می‌کنم. که اتفاقاً چه‌قدر هم خوب! چون نمی‌خواهیم کسی متوجه این راز شود. در واقع، داریم کارمان را درست انجام می‌دهیم. اژدهاها راز ما هستند و آن‌ها را پیش خودمان در امنیت نگه می‌داریم.

اما شما چه‌طور؟ فکر می‌کنید دارم دست‌تان می‌اندازم؟

نه، فکر کنم شما آن برق را در نگاه‌تان دارید، مثل نفس آتشین یک اژدها که روبه‌رویتان سوسو می‌زند. یک چیز را می‌دانید؟ همین برق نگاه می‌گوید که شما آدم مناسبی برای شنیدن این ماجرا هستید. خُب، آماده‌اید؟

-از متن کتاب-