سهراب از روی نقشه ی توران نرز ایران، نگاهی به مقصد کرد. هوا بسیار گرم شده و او در این جنگل مرطوب گم شده بود. قارقارک، کش و قوسی به خودش داد و گفت: «مُردم از گرما پهلوون! من که می گم برگرد و بی خیال این سفر شو! مگه عقلت رو از دست دادی که از اون تخت گرم و نرمت و اون قصر بزرگ و راحت بیرون اومدی و خودت رو به خاطر پهلوونی که نه دیدیش و نه می شناسیش، آواره ی جنگی و کوه و بیابون کردی!؟»
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 6.۸۳ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 40 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۱:۲۰:۰۰ |
نویسنده | فاطمه حسینی |
ناشر | پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات فراجا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۰/۳۰ |