بخشی از کتاب
جنگ هنوز جریان داشت و همه مردم ایران به نوعی گرفتارش بودند. با وجود داشتن دو بچه قد و نیمقد و یک بچه در شکم، نبودن علیآقا برایم سخت بود. هرازگاهی که در جنوب به او نیاز بود به اهواز و مناطق جنوبی میرفت، گاهی هم سر از کردستان درمیآورد. همیشه نگرانش بودم و میترسیدم من و فرزندانم هم مثل آن هزاران فرزند و زنی شویم که در جنگ پدر و شوهرشان را از دست دادهاند، اما گویی حالا حالاها نمیشد برایش پایانی فرض کرد و روزبهروز بر کشورهای حامی عراق افزوده میشد. اواخر تابستان ۶۴ بود و جنگ وارد پنجمین سال خود شده بود. منتظر آمدن سومین فرزندم بودم. علیآقا گاهی بود و گاهی هم نبود.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 178.۰۴ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۳:۰۹:۵۳ |
نویسنده | سعیده زراعتکار |
راوی | فاطمه عرب |
ناشر | روایت فتح |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۸/۲۸ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |