-بخشی از متن کتاب-
[خورشید قصد غروب کردن دارد. در حاشیهی جاده، تراکتوری باریکههای پایانی نورِ روز را پشت سر میگذارد و به لبهی جاده نزدیک میشود. هیلمن سفیدی جاده را طی میکند و میایستد تا تراکتور در کنارش عیان شود. مردِ سرنشین هیلمن و مردِ سوار بر تراکتور، بی آن که صورتشان به چشم بیاید چمدانی را از تراکتور پیاده و داخل صندوق عقب هیلمن جای میدهند. دو اسلحه میان آنها دست به دست میشود که رانندهی هیلمن حین سوار شدن یکی را در جیب پالتو و دیگری را بر پاچهی شلوارش قرار میدهد. هیلمن به جاده میزند. خورشید بیشتر رو به انتها میرود و چهرهی رانندهی هیلمن معلوم میکند که حبیب است. نبود خورشید شب را نشان میدهد. هیلمن در پمپ بنزین خلوتی در حاشیهی جاده متوقف است و حبیب با تلفن آنجا در تماس است. مخزن پمپ بنزین کنتور میاندازد. جاده و حرکت ادامه مییابد. حبیب دریچهی بالای سرش در ماشین را باز میکند و ماه را میبیند اما به سرعت آن را میبندد تا باد و سرما وارد ماشین نشود. حبیب چشم به راه میدهد و گذر ماشین ها از رو به رو باعث میشود نور چشم هایش را بزند و همه چیز را سفید کند.]
فرمت محتوا | epub |
حجم | 479.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 100 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۳:۲۰:۰۰ |
نویسنده | محمدرضا قلیپور |
ناشر | آواژ |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۷/۱۷ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |