پیش نمایش
دشتی سبز. صبح
نمای بیرونی خانه پیرزن
بازی سازی : کی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود.
یه پیرزن بود، سه تا دختر داشت، سه تا دختر عین پنجه آفتاب. همه رو شوهر داده بود. طفلی پیرزن که دیگه خیلی تنها شده بود، یه روز صبح بدجوری دلش می گیره و بنای دلتنگی می ذاره...
صدای پیرزن :
سه تا كفتر بودن آبِش بدادُم
سر پیری پر و بالِش بدادُم
پریدن پر زدن تا آسمونی
مبادا كفترُم قدرُم ندونی
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 4.۷۶ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 37 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۱:۱۴:۰۰ |
نویسنده | جواد ذوالفقاری |
نویسنده دوم | شادی پورمهدی |
مترجم | فرشید شفیعی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری نوروز هنر |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۰/۲۵ |
قیمت ارزی | 1 دلار |
قیمت چاپی | 15,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |