
کتاب چهارم شرقی نوشته زهرا ولی بهاروند، سال 1402 در قالب یک رمان فارسی تحت نظارت انتشارات شادان به چاپ رسید. کتاب چهارم شرقی داستان دختری به نام ونیز را روایت میکند که در روز ازدواج، با وجود علاقه زیادی که به همسرش دارد، او را رها کرده و فرار میکند. دلیل فرار او رازی سنگین و چرکین است که تمام زندگی او را درگیر کرده و حتی در روز ازدواج نمیتواند از آن دوری کند. او نمیخواست کسی بداند در پشت این راز ترسناک، دستهای هوسآلود چه کسی پنهان شده است. اگر به خواندن رمانهای فارسی علاقهمند هستید، به دسته کتابهای داستان و رمان درام فارسی فیدیبو سر بزنید.
کتاب چهارم شرقی داستان سختیهای زندگی ونیز را روایت میکند. او به دلیل وجود یک راز تاریک، در روز عروسی معشوق خود را رها کرده و از شهر فرار میکند. دنیز شیدا پس از چند سال به شهر خود باز میگردد اما همه چیز تغییر کرده است. او یک ازدواج ناموفق داشته و حاصل این ازدواج دو فرزند است که هر دوی آنها با مادر خود زندگی میکنند. دنیز با فکر انتقام گرفتن از خاندان شیدا راهی شهر زادگاه خود میشود. او در این اتفاقات با عشق سابق خود روبهرو میشود. شخصی که او را رها کرده و پشت سر گذاشته بود حالا دوباره دنیز خود را میبیند.
کتاب چهارم شرقی در دسته ادبیات درام جای میگیرد. ادبیات درام یکی از پرطرفدارترین ژانرهای ادبی محسوب میشود که بیش از هر چیزی به تجربیات شخص، مسائل اخلاقی و اجتماعی میپردازد. خواننده به دلیل نثر جذاب و روان کتاب چهارم شرقی، به راحتی با این کتاب ارتباط گرفته و شخصیتهای آن را میشناسد. قصه کشش بسیار خوبی داشته و نحوه پرداخت نویسنده به موضوعات، شما را تا پایان کتاب با خود همراه میسازد. چنانچه به دنبال یک رمان خواندنی و با کیفیت هستید، این کتاب میتواند برای شما مناسب باشد.
کتاب چهارم شرقی توسط زهرا ولی بهاروند نوشته شده است. زهرا بهاروند سال 1379 در شهر خرم آباد متولد شده و پس از آن برای زندگی به دزفول رفته است. از جمله آثار دیگر ایشان میتوان به کتاب سندروم آفتاب گردان و کتاب برف جنوب اشاره کرد.
دم عمیقی از هوا گرفت و با خیرگی به چشمانم نگاه کرد. ماگ سرامیکی را بین دستهایش جابهجا کرد و گفت :ـ مگه تو دلت تنگ شد؟
پا روی پا انداختم و خیره به پارکت روشن، با صدایی پر از رنجش و حسرت، جواب دادم :
ـ من دیگه خانوادهای نداشتم که دلم براشون تنگ بشه؛ اما تو خانواده داری، خونه داری.
نگاهم را به سمتش کشاندم. دستش را بین موهای کوتاهش کشید و دم عمیقی از هوا گرفت. شانه بالا انداخت و گفت :
ـ من و بابا با هم کنار نمیومدیم و مدام جر و بحث داشتیم. ترجیح دادم دور باشم. به خاطر شرایط کاریم به قدر کافی دغدغه و اعصاب خردی دارم؛ نمیخواستم وقتی خسته میام خونه بازم جنجال داشته باشم.
هیچ فرقی نکرده بود. هنوز هم همان البرزِ گذشته بود که سعی میکرد از دعوا و بحث فرار کند. همان البرزی که کنارم مینشست و از رفتن میگفت.
از روی مبل بلند شد و به سمتم آمد. روی موهایم را بوسید و گفت :
ـ صبح زود باید برم سرکار. توام یه کم دیگه برو بخواب. فکر و خیال هم نکن، باشه؟
سعی کردم لبخند بزنم؛ اما نتوانستم. به اتاقش که رفت، برخاستم و دوباره روبروی پنجره ایستادم. چراغهای خیابان روشن بودند. ماه، قرصِ کامل بود امشب.
اگر از مطالعه کتاب چهارم شرقی نوشته زهرا ولی بهاروند لذت بردید، 4 رمان فارسی زیر را به شما پیشنهاد میدهیم:
· کتاب همخونه نوشته مریم زهرا ریاحی
· کتاب من او نوشته رضا امیرخانی
· کتاب گیسو نوشته فهیمه رحیمی
· کتاب رمان پستچی نوشته چیستا یثربی
| فرمت محتوا | epub |
| حجم | 2.۱۹ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 665 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | زهرا ولی بهاروند |
| ناشر | شادان |
| زبان | فارسی |
| تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۷/۰۱ |
| قیمت ارزی | 8 دلار |
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |