سالن غذاخوری باید مثل هرروز عصر شلوغ و پررفتوآمد میبود اما از همیشه ساکتتر بود. گرگ و رفیقش، مار، طبق معمول پشت میز دلخواهشان نشسته بودند ـ بهترین اتاقک پنجره دار ـ و سفارشها تند و تند سرو میشد. شاید سریعتر از همیشه. آنها داشتند با سروصدا تهماندهی قهوه و غذا را ملچملوچ و هورت هورت میخوردند و در مورد موضوع بسیار مهمی که دقیقاً سالی یکبار پیش میآمد بحث میکردند: جشن تولد مار.
مار به گرگ گفت: «ولش کن.»
گرگ آهسته سرش را تکان داد و گفت: «آره، ولی عجیبه.»
مار دوباره گفت: «بس کن.»
گرگ گفت: «باشه.» و با پنجهی پشمالویش دهانش را پاک کرد. «اگر برام توضیح بدی دیگه من هم دنبالش رو نمیگیرم.»
مار به دوستش که آنطرف میز نشسته بود خیره شد. با خودش فکر کرد که این بحث دارد نخنما میشود. زیر لب گفت: «چیزی برای توضیح دادن وجود نداره.» از صحبت کردن در مورد جشن تولدش خسته شده بود. دلش میخواست جوندهای لذیذ و پرجنبوجوش برای دسر شکار کند و برود سر موضوع موردپسندش: سرقت بعدی آدم بدا. هیچچیز را بهاندازهی دزدی کردن دوست نداشت. «می شه لطفاً تمومش کنی؟»
گرگ دستهایش را به نشانهی تسلیم بالا آورد و گفت: «تموم شده حسابش کن. قول. تموم شد رفت.» و به زمین اشاره کرد و گفت: «انداختمش کنار.» او که زور میزد این بحث را تمام کند به بشقابش خیره شد؛ اما درک نمیکرد که چرا مار تمایلی ندارد راجع به روز تولدش صحبت کند. جشن تولد یعنی ابراز علاقهها، یعنی هدایا و جمع دوستان و خیلی چیزهای جالب دیگر. زیرچشمی نگاهی به رفیقش انداخت و با صدای بلند گفت: «بابا بیخیال! کسی نیست از جشن تولد بدش بیاد. همهجارو تزئین میکنی، بادکنک، مهمونی... و کیک.» و از آن لبخندهای ملیح زد اما نه آنقدر ملیح که خنده به چهرهی گرفتهی رفیق بدخلقش بیاورد.
مار فیشفیش کرد و گفت: «من کادو نمیخوام، تزئینات نمیخوام، اهل کیک هم نیستم.» و از پنجره به بیرون خیره شد و به تماشای آدمهایی نشست که باعجله به سر کارهایشان میرفتند یا از محل کارشان بیرون میزدند تا به قرارهایشان در کافهها برسند.
-از متن کتاب-
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۵۱ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 294 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۴۸:۰۰ |
نویسنده | کیت هواوارد |
مترجم | محمدجواد شجاعی |
ناشر | ادبیات معاصر |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | movie novelization |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۶/۲۸ |
قیمت ارزی | 7 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |