کتاب عشق به طبیعت نشر انتشارات نظری

چرا نمی‌توانم مگر ناتوان هستم؟ شاید بتوانم امام موقعیت اجازه نمی‌دهد یا بلد نیستم راهی برای ایده‌ام پیدا کنم یا پشتوانه‌ای ندارم. همیشه این سوال‌ها ذهن مرا به خود مشغول کرده بود. با خود می‌گفتم تو در این جهان هستی، چکاره‌ای؟ تو توان یک خدمت کوچک به این جهان که با سخاوت تمام مایحتاج تو را به آسانی در دسترس قرار داده و می‌دهد داری پس تلاش کن. خداوند به تو توانایی داده تا بتوانی کاری کنیم. من تا حدی با گیاهان آشنایی دارم و سال‌هاست طب سنتی کار می‌کنم. از گیاهان داروهایی درست کرده‌ام که در درمان خیلی بیماری‌ها موثر بوده است. علاوه بر آن چندین کرم و یک شامپوی کاملا گیاهی ساخته‌ام. در کار خود به لطف خداوند و اراده‌ی خودم موفق بوده‌ام. شامپوی من مورد تایید بوده اما باز هم احساس می‌کردم هنوز در خود توانایی دارم تا یک کار خلاقانه دیگر انجام دهم. روزها و شب‌ها فکر کردم تا به این نتیجه رسیدم که از ضایعات خانه خود پول در بیاورم. حالا که نمی‌توانم کارهای بزرگی مثل ساختن مدرسه یا بیمارستان یا دانشگاه انجام دهم پس کار دیگری که در توانم است انجام بدهم. به سطل آشغال خانه‌ی خود گفتم از امروز بار تو را کم می‌کنم و ایده‌ام را اجرا کردم تا به مردم خود و هم‌چنین محیط زیست خدمتی انجام دهم و از خداوند کمک خواستم تا در این کار هم مرا یاری دهد تا موفق شوم و خدا را شکر می‌کنم که به یاری من آمد و در این کار هم موفق بودم پس هم‌چنان سپاسگزار خداوند هستم.

این کار به ۴ بخش تقسیم می‌شود:

اول مرکبات، دوم سبزیجات، سوم مغزها و چهارم غلات. ان شاالله که این نوشته‌ها و اطلاعات مورد قبول همه قرار بگیرد و بتواند باعث درمان شود و هم باعث آگاهی همگان تا بدانند که می‌توان از کمترین چیزها حتی ضایعات مواد مفیدی به دست آورد.