«آهسته آهی کشید و در دل آرزو کرد که کاش شوهرش لاک ناخن هم به بساط خود میافزود و او میتوانست همانطور که هفتهای چند بار یک دوجین سنجاق قفلی از بساط او کش میرود، ماهی یک بار هم لاک ناخن به چنگ آورد. تابهحال، لاک به ناخنهای خود نمالیده بود. ولی هر وقت از پهلوی خانم شیکپوشی رد میشد یا اگر برای خدمتگزاری به عروسیهای محل خودشان میرفت، نمیدانست چرا، ولی دیده بود که خانمها لاکهای رنگارنگ به کار میبرند. او لاک صورتی را پسندیده بود. لاک قرمز را دوست نداشت. بنفش هم زیاد سنگین بود و به درد پیرزنها میخورد.»
به نظرتان ماجرای لاک صورتی در دستان هاجر چه میشود؟
داستان کوتاه، روان و شنیدنی «لاک صورتی» را با صدای فیروزه لطفی میشنوید؛ داستانی به قلم جلال آل احمد که شاید برایتان خاطرهای آشنا باشد از قصههای قدیمی مادربزرگها و پدربزرگهایتان.
در داستان کوتاه «لاک صورتی» فقر مالی و فرهنگی و عاطفه و احساس را در کنار یکدیگر میبینیم. چهرهای از فرهنگی که همهچیز را از چشم زن میبیند و زنان بیشتر از هر کس دیگری در جامعه مقصر شمرده میشوند. زنی که تنهاست و در تاریکی خانه باید برای خودش همدمی باشد از جنس حسرت. جایی در داستان ممکن است از خودتان بپرسید معنای غیرت چرا گاهی متناقض است؟ حتی ممکن است اعصابتان خرد شود و به هم بریزید از اعتقاداتی که به نفع هر فرد مرزش جابهجا میشود و به راحتی حق کسی را پایمال میکند. حرف مردم، غیرت، حقوق زنان موضوعات محوری این داستاناند.
داستان شنیداری «لاک صورتی» روایتگر تضاد فرهنگ سنتی و زندگی مدرن است. این داستان زبان روان و سادهای دارد. شخصیت اصلی داستان یک زن است در طبقه اقتصادی – اجتماعی فرودست. داستان با حسرتی کوچک شروع میشود؛ حسرت لاک صورتی. و همین احساس حسرت است که در دل داستان شکل عوض میکند و رنگهای مختلفی به خود میگیرد. داستان «لاک صورتی» را با صدای زیبای فیروزه لطفی میشنوید. قول نمیدهیم داستان «لاک صورتی» احساساتتان را جریحهدار نکند و اشکی روی گونهیتان ننشیند، اما مطمئن باشید، اگر داستان را نشنوید، یکی از شنیدنیترین و تاثیرگذارترین داستان کوتاه ادبیات ایران را از دست دادهاید. داستانی به قلم تاثیرگذار جلال آل احمد که با نگاه منتقدانه خود، جامعه زمانهاش را به تصویر میکشد.
- در بخشی از داستان «لاک صورتی» میشنوید:
«یکی دو بار هوس ماتیک هم کرده بود، ولی ماتیک گران بود، و گذشته از آن، او میدانست چگونه لب خود را هم با سرخاب گلی کند. کمی سرخاب را با وازلینی که برای چرب کردن پشت دستهای خشکشدهاش، که دائم میترکید، خریده بود مخلوط میکرد و به لبهای خود میمالید. تابهحال سه بار این کار را کرده بود. مزه این ماتیک جدید زیاد خوشآیند نبود. ولی برای او اهمیتی نداشت. خونی که از احساس زیبایی لبهای رنگشدهاش به صورت او میدوید، آنقدر گرمش میکرد و چنان به وجد و شعفش وا میداشت که همه چیز را فراموش میکرد.»
شما تاکنون زنی را دیدهاید که حسرت داشتن لاک یا رژ داشته باشد؟ زنی که فرصتی برای زنانگیِ ظریف خود نیافته باشد...
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 33.۱۳ کیلوبایت |
مدت زمان | ۳۵:۱۸ |
نویسنده | جلال آل احمد |
راوی | فیروزه لطفی |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۶/۱۸ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
داستانی جذاب و اجرایی روان