به تو نگاه میکنم پر از بهانه میشوم
غرق میان خاطره، دوباره تازه میشوم
دست میان دست تو راهی قصههای خوب
تو مهربانتر از همه نگاه میکنی چه خوب
منی که از تو زندهام چو یک پرنده میشوم
و صبح در هوای تو طنین خنده میشوم
بال به بال عشق تو رها شوم در آسمان
به خانهی تو میرسم کنار پنجره بمان
بیا تو خالق غزل، نوای عاشقانهها
تو ای تمام آنچه که سرشته این ترانهها
به شوق دیدن تو دل پنجره باز میکند
باز شمیم عاشقی تو را نیاز میکند
صدا میزنم تو را میان کوچههای شاد
عزیز رفته بازگرد سوار بر حریر باد
-بخشی از کتاب-