اگر چشمانم را ببندم
شبی
چشمهایت از اعماق یک تاریکی بر دهانم دوختهشده
دستها و صورتم را با ستارهها میشویم
گیسوانت، گردنم را در آغوش میکشد
اگر چشمانم را ببندم
تو تمامقد در کنارم هستی
میان دندانهایت، نیلوفری سپید مأوا گرفته
توانایی بوسه بر شعلههای آتش را نیز دارد
آن دهان مغرور و نیرومندت
تمامقد در کنارم هستی
اگر چشمانم را ببندم
برای تو نقش آیهای طرح بریزم
به یک رنگ فکر کنم
خیال کنم سر بر زانوی تو به خواب فرورفتهام
نوازشهایت روی موهایم، انگاری که فرزندت باشم
-بخشی از کتاب-