این کتاب داستان زندگی کسی است که توانست از اردوگاههای کار کرهی شمالی فرار کند. شین پسری از کرهی شمالی بود که در اردوگاه بزرگ شد او حتی از دنیای بیرون در کرهی شمالی هم خبر نداشت. سرانجام سال ۲۰۰۵ بود که او توانست به شکل معجزهآسایی از میان سیمخاردارها بگریزد، یک ماه تا چین پیادهروی کند و درنهایت داستانش را برای جهان تعریف کند. داستانی دردناک و حیرتآور از اردوگاههایی بدتر از اردوگاههای آلمان نازی که دولت کرهی شمالی وجودشان را تکذیب میکند؛ اما شین که امروز با نام شین دونگ هیونگ در کرهی جنوبی زندگی میکند شاهد زندهی این جنایات است.
- بخشی از کتاب:
کرهی شمالی که یک کشور پلیسی است، خانه به دوشّهای بینشهری را تحمل نمیکند. قوانین، شهروندان را از مسافرتهای بینشهری بدون داشتن مجوز مناسب بهشدت منع میکند؛ اما در پی قحطی با سقوط اقتصاد دولتی و ظهور مغازههای خصوصی و حضور فراگیر فروشندگانی که با اجناس قاچاق شده از چین در اطراف کشور رفتوآمد میکردند معمولاً قوانین نادیده گرفته میشدند. میشد به پلیس رشوه داد؛ در واقع خیلیها با رشوه گرفتن زندگی میگذراندند. خانهبهدوشان با پول کمی میتوانستند بدون اینکه توجهی جلب کنند بهطرف چین سفر کنند.
آمار موثقی از کسانی که به چین رفتند یا در داخل کشور جابهجا شدند در دست نیست. به نظر میرسد احتمال بازداشتنشدن و ورود موفق به چین، از فصلی به فصل دیگر تغییر میکند. این احتمال بستگی به این دارد که از زمان صدور دستور سرکوب امنیتی از سوی حکومت کرهی شمالی چقدر گذشته باشد...