جهانی دو پاره... ملکهی قلمرویی که وارثی ندارد. و دشمنی باستانی که در آستانهی بیداری است. دودمان برتنت هزار سال تمام بر قلمرو اینیس حکم رانده است. ملکه سبران نهم که هنوز تن به ازدواج نداده است، برای محافظت از قلمرو خود در برابر ویرانی، باید صاحب دختری شود، اما آدمکشان به سراپردهاش نزدیک و نزدیکتر میشوند. اید دوریان در دربار این ملکه بیگانه است. او به مقام ندیمه خاصه در سراپرده ارتقا یافته است، اما به محفلی پنهانی از جادوگران وفادار است. اید با احتیاط مراقب سبران است و در خفا به کمک جادویی ممنوع از ملکه محافظت میکند. آنسوی اقیانوسی تاریک، تانه تمام زندگیاش را آموزش دیده است تا اژدهاسوار شود، اما ناگزیر از انتخابی میشود که شاید مسیر زندگیاش را یکسره تغییر دهد. در همین حال، باخترزمین و خاورزمین که قرنهاست قطع رابطه کردهاند، از هر گونه مذاکرهای امتناع میورزند و نیروهای آشوب از خواب بر میخیزند..