لیکن چو فرو شود کسی را خورشید
در پیش نهد به جای خورشید، چراغ
محصول «پژوهشی کلان» به نام اندیشه سیاسی متفکران مسلمان اکنون و سرانجام بر خوان مطالعه و استفاده اهل دانش و فضل قرار میگیرد. اما کدام انگیزه ما را به صلای یاران جهت پذیرا شدن از این طعام معنوی فرا میخواند؟ آیا اینجا و در میانه این چند جلد کتاب، محصولی درخور مخاطب و متناسب با میراث علمی و تمدنی ما عرضه شده است؟ این پرسش را لختی وامینهیم و تعریضی میزنیم به وضعیتی که در آن، پندار، گفتار و کردار ما جامه هستی به خود میگیرد و از خود میپرسیم «ما ایرانیان، اکنون کجاییم؟» البته که ارائه پاسخ به این پرسش، در این مجال، نه در توان ماست و نه هدف ما؛ ولی این اندازه آشکار است که ارائه پاسخ منوط به شناخت وضع تفکری است که از ذهن و زبان ما ایرانیان ساطع و جاری میشود. اینکه وضع تفکر ما به طور عام و وضعیت تفکر سیاسی به طور خاص چگونه است، درست ایستگاه تامل ما در طرح چنین مجموعهای از مقالات بوده است و از میان همه مولفههای کنونیِ وضع معرفتی ما ایرانیان، یکی بیش از سایر موارد، مشوق ما برای پژوهش و تالیف این مقالات شده است و آن اینکه معرفت ما ـ از میان سایر شرایط ـ وضع گسستهای را تجربه میکند. این مولفهای است برآمده از پژوهشهای سابق و دغدغههای لاحق، به نحوی که تقریباً میتوان گفت در خصوص آن تقریباً «اجماع معرفتی» وجود دارد. با نگاه به گسست پیشگفته این سروده پارسی به ذهن تبادر مییابد که:
آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد
و آن نیل مکرمت که شنیدی سراب شد
نحل از کجا چرد که گیا زهر ناب شد
و آن بوتراب علم به زیر تراب شد
البته این وضع رو به سستی و ناامیدی ندارد بلکه نخست پیامد نیکِ آگاهی از آن گسست، خود ایجاد انگیزه و شوق به سوی آیندهای روشن است که راه آن، کوشش جدی و صادقانه است:
اندر این ره میتراش و میخراش
تا دم آخر دمی غافل مباش
با در نظر داشت این «اصل موضوعه»، اکنون روشن است که شناخت در وضعیت گسست و فراموشیِ تاریخ و اندیشه تاریخی و عمل برخاسته از آن، از واقعیت فاصله میگیرد و سرانجام هیمنه سرگرانی و خیمه سرگردانی را بر دارندگانش استوار میسازد به نحوی که عالم و عامل آن، چه بسا به امور غیرواقعی و تخیلی بپردازد و از زندگی عینی فاصله بگیرد؛ یا به واسطه فرو رفتن در امور بیسرانجام و روزمرگی فکری، از شور و شوق و حرکت بازماند؛ این در حالی است که بزرگان سنت فکری ما گوشزد کردهاند که راه معرفت، ممتد و پیوسته است و حتی «یقین» هم ماوایی برای سکونت نیست.
اکنون، و در شرایط گسست، «دانش سیاسی موجود» نیز مخدوش توقعات و دستخوش توهمات شده است و فاقد وجوه بسیاری است که از مولفههای اساسی معرفت سیاسی است. به عنوان مثال، بسیار دیده میشود که در آنچه معرفت سیاسی میخوانندش، «حق یافت مینشود»، حتی اگر مراد از آن همه تقلا و تلاش، حق بوده باشد؛ چرا که در گام نخست، «دارنده» حق، یعنی انسان، به فراموشی سپرده شده است. این در حالی است که حق، موهبت بیبدیل خدای رحمان به آدمیان است. در شرایط غفلت از تاریخ اندیشه، انساندوستی به وضعیت بیتوجهی به انسان مبدل میشود. این وضعیت، یعنی انقطاع از میراث فکری و در نتیجه آن، فراموشی انسان نزد عموم پژوهندگان ما، شمهای سراسری و نعتی عالمگیر به خود گرفته است.
در این میان، «معرفت سیاسی» که خدای معارف انسانی است و «دانش هدف» میباشد و قرار بوده و هست که «هدف دانش» را شناسایی و تعریف و تمهید کند، در چنبره عوامل سلبی و ایجابی متعدد، بدانجا کشیده شده است که نه از همه آن اطلاعی در دست است و نه آنچه هست تماماً کارا شده است. در نتیجه میبینیم که آشکار و پنهان معرفت سیاسی، در بهترین حالت، و در کشاکش گرایشها و گروشهای بیآغاز و بیانجام، ندانسته به یک تفنن یا گاهی ابزار تقلیل یافته است. این وضعیت برای ملتی که در سابقهاش به «دروغسوزی» و «حقسازی» متصف است و در لاحقهاش «حق و عدالت» را شعار و هدف خود قرار داده بسی سخت و تاملبرانگیز است؛ بسیاری از جنبشهای اجتماعی در پهنه ایران فرهنگی و در گستره تاریخ، برخاسته از همین نگرانی بوده است. به نحوی که میتوان از یک زاویه انقلاب اسلامی ایران را نیز به عنوان اعتراضی به این وضعیت خواند.
هدف از تالیف و انتشار این مجموعه، تذکرهای است پایدار مبنی بر «ن»گسستن از کلیت سنت اندیشه، و رویگردانی از گسستی که بر ما وارد آمد، و از ما گرفت آنچه را که اکنون حسرتش را بر لب و بارش را بر دوش میکشیم. بنابراین اگر داد سخن میرود که «وضع معرفتی ما گسسته از تاریخ خود» است، بیداد سکوت نسبت به «تاریخ اندیشه بشری» را هم روا نمیدارد؛ البته که شرایط بومی و محلی را باید در نظر داشت، اما نکته اینجاست که در نظرداشتن اقتضائات، خود اقتضای معرفت است نه ناشی از تحمیل سیاستهای سیاست و اقتصاد و فرهنگ. پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری با احتساب یک آگاهی و یک هشدار (آگاهی در باب گسسته بودن وضع معرفت ما و هشدار در باب نگسستن از کلیت میراث فکری بشر) مجموعه نوزده جلدی اندیشه سیاسی متفکران مسلمان را تقدیم میدارد و معترف است که «جئنا ببضاعه مزجاه»، اما انتظار «اوف لنا الکیل» را نداریم؛ بلکه چشم به راه نقد و گفتو گوی شما هستیم.