نمایشنامهی صالحان دربارهی گروه تروریستی کوچکی است که درصدد ترور گراندوک سرگئی، پسرعموی تزار، برمیآیند و میخواهند در موقعیتی مناسب بهسوی کالسکهاش بمب پرت کنند. اما در روز عملیات همراه گراندوک سرگئی فرزندانش نیز در کالسکه هستند. این موضوع مسئول ترور را از پرتاب بمب بازمیدارد و بین او و دیگر اعضای گروه مجادلهای به وجود میآورد. او معتقد است نباید برای رسیدن به هدف، جان بیگناهان به خطر بیفتد. نمایشنامه، که با حالوهوای پرشور قهرمانانه آغاز میشود، در فضای برآشوبندهی ابهام و تردید پایان میگیرد.
صالحان این معضل تراژیک انسانی را که دامنگیر تروریستهاست دراماتیزه میکند؛ اعمال تروریستها از سویی ناشی از بیزاریشان از بیعدالتیِ اجتماعیِ بیشرمانه، و از سوی دیگر ناشی از نومیدیشان از این است که ساختار قدرت بتواند چارهای برای آن بیندیشد.