مرگی بسیار آرام کتاب کوچکی است که در آن سیمون دوبووار ایام سخت ابتلای مادرش به سرطان را شرح داده است و از این نظر نوعی خودزندگینامه محسوب میشود که بهصورت داستانی تلخ و دردناک نوشته شده است. دوبووار در جهان فکری متفاوتی با مادرش زندگی میکرد؛ او روشنفکری اگزیستانسیالیست بود و مادرش تحصیلکردهی یک مدرسهی دینی کاتولیک. او نقبی هم به دوران جوانی و نوجوانی خود زده و گاه اشارهای هم به سارتر، دوست و همفکر برجستهاش، کرده و دربارهی رابطهاش با او نوشته است. او در جایجای این کتاب، بیآنکه اصول خود را فراموش کند، در تلاش است که اختلاف فکری با مادرش را به کناری بگذارد و وظایف فرزندی را بهخوبی بهجا آورد. دوبووار در این کتاب هم، مانند آثار داستانی دیگرش، از ادبیات بهعنوان ابزارِ بیانِ افکار و ایدههایش بهره برده است.