داستان بلند «مرد رویاهای من» درونمایه ای عشقی و لطیف دارد و بیانگر جستجوی زنی آنتونیانام است به دنبال خود آن هم به بهانه ی پیدا کردن مرد رویاهایش. زنی احساساتی و بریده از زندگی طبیعی که در دنیای سرمایه داری و بهره کشی از تن آدم ها به صرف زیبایی ظاهری شان، از درون تهی می شود و برای گریختن از این خلاء به هر دری میزند. در خلال همین تلاش ها ناگهان به ولگردی کثیف بر می خورد و به او که تعبیری، بخشی از تمایلات خود اوست، دل می بازد.
نویسنده در سیر داستان ما را به آمریکای لاتین، به پرو، به ویرانه های ماچوپیچو و ایتالیای پاننصد سال قبل در آثار نقاشان شهر فلورانس، در دربار مدیچی های معروف می برد تا همراه دو قهرمانش، شگفتی ها و پیچیدگی های دو تمدن عظیم را ببینیم و تکامل دو فرد را از دو زاویه ی مختلف نظاره کنیم؛ مردی که ظاهرا خودش را پیدا کرده و به بهانه ی دهن کجی به مناسبات موجود، راه گدایی و هیپی گری را در پیش گرفته و زندگی رقت باری دارد، اما خشنود و آرام به نظر می رسد و زن جوان زیبایی، خسته از توجه بی اندازه به ظاهرش از سوی دیگران و غوغای شهرت زودهنگام از رهگذر قرار گرفتن عکس اش بر جلد مجله های رنگین و جلف، که در جهشی صد و هشتاد درجه ای، عاشق یک طرفه ی مردی آس و پاس می شود تا به خیال خود از ملال و ابتذال آن زندگی بگریزد. اما این گریز نیز او را ر اضی نمی کند و این عشق یک طرفه، سرانجام درست و درمانی نمی یابد.
«دوریس دوری» با پیوند گذشته و اکنون، به دغدغه های پایان ناپذیر بشری می پیدازد و در این اثر کوتاه و خواندنی با زبانی عینی و تصویر گرا قصه می گوید، تا خواننده، مغز داستان را از دل رویدادها بیرون بکشد، قصه ای امروزی، شفاف و خوش خوان، بدون حواشی ملال آور به قلم زنی امروزی و مدرن.