آیا خشونت قادر است فراتر از خود برود و در میان انسانها مناسبات انسانی برقرار کند؟
ترجمهی کتاب انساندوستی و خشونت اثر موریس مرلوپونتی، نزدیک به 50 سال پس از انتشار اولیهی آن و همچنین پس از فروپاشی اتحاد شوروی در وهلهی نخست شاید سؤال برانگیز باشد. اما بسیاری از سؤالها و مسائلی که با انقلاب 1917 در روسیه مطرح شدند و چندین دهه مورد بحث روشنفکران سوسیالیست و غیرسوسیالیست در سراسر جهان قرار داشتند، کماکان و حتی در کشور ما، مستقیم و غیرمستقیم، مطرح و مورد جدل هستند و خواهند بود. به ویژه به این دلیل که انقلاب در روسیه و انقلابهای دیگر نیز موفق به پاسخگویی قطعی به آنها نشدند و فرآیند انقلاب روسیه بر پیچیدگی پرسشها و تنوع آنها افزود. فروپاشی اتحاد شوروی بسیاری از این مباحث و مباحث مطرح در دورهی پیش از انقلاب 1917 را مجدداً مطرح میکند. از جمله موضوع خود انقلاب روسیه و بحثهایی که در آن زمان بین جناحهای مختلف مطرح بود. شکست تجربهی «سوسیالیسم واقعاً موجود» ذهن جستجوگر را به بررسی عمیق در جدلهای آن زمان وامیدارد. بیتردید برداشته شدن بختک اتحاد شوروی از روی اندیشهها و جنبشهای سوسیالیستی و آزادیخواه باید به فال نیک گرفته شود.