این کار بیشتر شبیه به یک عادت است. شرایط و محل خاصی نمیشناسد. هیچگاه بر اساس روال خاصی صورت نمیگیرد و از روی هیچ دستورالعملی انجام نمیشود. خانه، محل کار، در حال رانندگی، در ایستگاه قطار و مترو، هنگام پرواز در هواپیما، و حتی موقع غذا خوردن هم شریک و همراه همیشگی ماست. چون قرار است عادیترین، راحتترین، واضحترین و البته ممتنعترین فعالیت دنیا باشد، مثل نفس کشیدن یا پلک زدن.
پس از تأمل و مجالی کوتاه دوباره به سراغ آن میرویم. گوئی خیلی زود برای آن احساس دلتنگی میکنیم. در غالب اوقات و بهطور معمول این فاصله تنفس، از یک شب طولانیتر نیست و البته در اغلب موارد این فاصله استراحت خیلی خیلی کمتر است؛ بهخصوص اگر احساس بیقراری ما را کلافه کند، ممکن است فقط پس از ده یا پانزده دقیقه دوباره به این کار روی بیاوریم. هر کاری را که مشغول انجام آن هستیم کنار میگذاریم تا اخبار را چک و بررسی کنیم و یا نگاهی به خلاصه آن بیندازیم. در زندگی عادی خود وقفه میاندازیم و همه کارهای روزانه خود را کنار میگذاریم و یا گاهی حتی از خواب شبانه خود میزنیم و با امیدواری خاصی انتظار داریم که سبدی از اطلاعات مهم و انبوهی دادههای حیاتی متنوع را دریافت کنیم. آیا این پاداش مهم چیست که بیصبرانه در انتظار آن ثانیهشماری کردهایم و از خواب و خوراک خود بهخاطر آن زدهایم؟ خبرهائی کوتاه و بریدههائی دربارهی دستاوردهای مهم بشریت و البته شرح مفصلی در رابطه با فاجعههای طبیعی، جنایات بشری، مشکلات حاد اقلیمی و زیستمحیطی، بیماریهای واگیردار شایع، به تعطیلات رفتن یک سلبریتی و دست آخر هم پیچیدگیهای روابط رمانتیک بین انسانها، همهی آن چیزی است که پس از آخرین باری که اخبار را تماشا کردهایم، دست ما گرفته است. به عبارت دیگر، همه درگیریها و گرفتاریهائی که نوع بشر در جای جای این سیاره دچار آن شده است تنها رهاورد این قصه است.
ما بر آن هستیم که سلسله تمرینها و ممارستهائی را به مخاطبین این دستنامه پیشنهاد کنیم که با بهکار بستن آن، تلاش کنند این عادت مرموز و روال مرسوم و روزمرهیموجود در همهی نقاط عالم و صد البته بسیار آشنا را، از چیزی که در نگاه اول و سطحی و با کمی سرسری نگاه کردن، عادی بهنظر میرسد، بسیار عجیبتر و پرخطرتر ببینند. اگر ما بتوانیم روش نگاه کردن عمیقتر را نشان بدهیم، به همهی خواستههای خود رسیدهایم که هدف اصلی ما از نوشتن این کتاب است.