سه شنبه ها با موری، روایت انس گرفتن استاد پیری به نام شوارتز موری در آخرین روزهای عمرش، با شاگردش است. استاد، پروفسور شوارتز موری، به بیماری ای ال اس دچار است. این بیماری به تدریج بدن را از کار میاندازد و سلولها و بافتهای ماهیچهای را تخریب میکند. شاگرد مشتاقانه و با وفاداری، هر سهشنبه به دیدار استادش میرود. پای صحبتهای او مینشیند و از او درس زندگی فرا میگیرد. این دیدارها مانند کلاسهای درس هستند و یادگیریهای عمیقی برای شاگرد دارند. کلاسی که مانند درسهای دانشگاه امتحان ندارد اما بسیار عمیقتر است و در نهایت تاسف، جشن فارغ التحصیلی از آن، همان جلسه خاکسپاری استاد است. میچ البوم، هر سه شنبه درباره موضوعی با استاد خود، شواترز موری، صحبت میکند؛ آنها از مفاهیم بسیاری که در زندگی نقش دارد یا به زیستن بهتر منجر میشود، حرف میزنند. دنیا، خود مرگ، پدیده زندگی، خانواده، فرهنگ، بخشش، دانایی، ازدواج و... هر مفهومی هر گفتگویی، نکتهای در دل خود دارد که زندگی را با کیفیت میکند. هر چیزی که در دلش مفهومی داشته باشد و مانند بذر دانایی باشد، موضوع صحبت استاد و شاگرد است. آنها در کنار هم در مسیری قدم میگذارند که به سوی کمال انسانی میرود. استاد از زندگی کردن خسته نمیشود. با اینکه میداند به پایان عمرش نزدیک میشود اما همچنان مشتاق آموختن، لذت بردن از چیزهای کوچک در زندگی و نزدیک شدن به کمال است و در این مسیر، شاگرد وفادارش را هم همراه خود ساخته است. او میگوید که زندگی برایش یگانه بود، حسرتها و امیدهایش را بیان میکند و نگاه شاگردش را به زندگی وسعت میبخشد و او را رشد میدهد.