از دردسرهای داشتن چند خانه، یکی همین که تقریباً همیشه چیزی که سر یک وقتی لازمش داری دمدستت نیست. همین مشکل را آدم با رفقای پولداری دارد که همیشه توی یک کشور کوفتی دیگر هستند. نیشا توی لندن سه رفیق دارد که فقط اسمشان رفیق است؛ یکی اولیویا که پیامگیرش میگوید الان توی برموداست. دیگری کارین که برگشته آمریکا که به خانواده سری بزند. ب ه هر دو زنگ زده و پشت پیامگیر مانده. معلوم است که به دلیل اختلاف ساعت الان آنها آنجا خواباند. برای همین زور میزند لحن درستی داشته باشد و احوالپرسی معمولی میکند و آخرش هم میگوید وقتی پیام را گرفتند به او زنگ بزنند. وقتی گوشی را میگذارد تازه دستش میآید که اگر هم زنگ بزنند اصلاً نمیداند دقیق چه به آنها بگوید.